91/11/25 - 08:32
شماره: 13911121001384
بخش دوم و پایانی/
فرهنگ تکثرگرای غربی و چالش های نوپدید آن در زیست و هویت مسلمان شرقی

خبرگزاری فارس: اگر نظام آموزش و تربیت به درستی بر اساس آموزه های دینی شکل گرفته باشد و تربیت نسلی نو مبتنی بر مفاهیم متعالی در اسلام صورت یافته باشد، می توان بر نظام سکولار تکثرگرا غلبه کرده و از پیشرفت آن در جامعۀ ایران جلوگیری کرد.

خبرگزاری فارس: فرهنگ تکثرگرای غربی و چالش های نوپدید آن در زیست و هویت مسلمان شرقی

چالش های زیست و هویت دینی در وضعیّت فرامدرن

چالش هایی که از فضای دنیای نوین عارض بر هویت دینی یک تمدن می شود، در دو ساحت قابل مطالعه است: ساحت نظر و ساحت عمل. در ساحت نظر، مسائل نظری و معرفت شناختی پیش می آید که فهم دین و استناد به آن در میان هزاران نظریۀ متکثر و متنوع دشوارتر شده و تلاش طاقت‌فرسایی را از محققان علوم دینی طلب خواهد کرد. مهم‌تر از چالش‌های نظری، چالش های عملی ای است که از فرایند تکثرگرایی حاصل شده و عملاً بر حضور دین در صحنه فشار خواهد آورد. در ذیل، مواردی از این چالش ها که هر یک به سطحی از سطوح سکولاریزاسیون و سکولاریته اشاره دارد، اشاره می‌کنیم:

الف) سکولاریزاسیون استدلالی

وقتی مسئله ای در ساحت نظر به سهولت شناخته نمی شود و وقتی که نمی توان در میان تکثر نظراتِ به ظاهر بسیار معقول و مستدل، با دیگران محاجه کرد و استدلال‌های حتی درست دینی را مقبول مخاطبینی که ذهنی بسیار شلوغ دارند، ساخت، استناد منطقی و روشمند به دین به عنوان یک منبع معرفتیِ معتبر، کارایی پیشین و تأثیرات لازم را نخواهد داشت.

صورت استدلالی که دین را در این وضعیت شلوغ و پر از گزینه، به عنوان یک گزینه معرفتی در کنار دیگر گزینه ها قرار می دهد نه یک برهان، بلکه جدلی است که در آن از تعدد گزینه ها (به عنوان حد وسط در قیاس) بر حقانیت همۀ گزینه‌ها استدلال می شود. در این نگرش که مبتنی بر یک مغالطه منطقی است؛ چون گزینه های اعتقادی، متعدد و متنوع هستند، پس باید "حق زندگی متفاوت" به رسمیت شناخته شود؛ بدون اینکه امتیازی برای برخی در برابر برخی دیگر وجود داشته باشد.35

ب) سکولاریزاسیون روان شناختی

از آنجا که بیشتر مردم منطقی فکر نمی‌کنند، زندگی‌شان نیز مملو از احساسات و عواطف است،36 آن‌ها با ذهنیت عامیانه نمی توانند میان کثرت و وحدت جمع کرده و میان آن دو تناقضی مشاهده نکنند. به بیان قرآنی، آنجا که کثرات در چشم آدمی معمولی، غلظت پیدا می‌کند، او دیگر نمی تواند وحدت را به سهولت مشاهده نموده و دل در گروِ یک حقیقت داشته باشد.37

از این رو، تکثر زیاد در ناحیه باورهایی که ممکن است در نظر عموم درست باشند، تأکید بر یک باور و یک دین را در نظر سطحی عمومی مردم دشوار خواهد کرد و آن‌ها به لحاظ روانی بر دین که بر هویت یگانه و شخصیت ثابت و ارزش‌های جاودانه‌ای تأکید می‌کند، وقعی نمی‌نهند.

ج) ضعف توحیدی

بسیاری از تکثرات در میان عوام مردم به نوعی از تکاثر منتهی می شود و بر اساس نگرش فلسفی و قرآنی،38 تکاثر موجب ضعف در زندگی توحیدی می شود. به بیان دیگر، رابطه ای دوسویه میان سکولاریتۀ تکثر‌گرا و زندگی غیر توحیدی وجود دارد.از یک سو زندگی شرک آلود به نوعی از سکولاریته در زیست دنیوی منتهی می شود که نمونۀ آن را می توان در نظام های مسیحی غیر توحیدی مشاهده کرد، و از طرف دیگر، تشدید سکولاریته، خود به نوعی از تکثر عقیدتی و تکاثر اعتقادی می انجامد.

به دیگر بیان، هر میزان که نظام باورهای دینی و توحیدی دچار ضعف گردد و ارزش ها و هنجارهای توحیدی در متن زندگی مردم کم سو شده، راه برای سکولار شدن فراهم می ‌گردد. نمونه تاریخی چنین فرایندی را می توان در شکل گیری مسیحیت و سکولاریزاسیون در جامعۀ مسیحی (به ویژه در آیین کاتولیک در روم غربی) مشاهده کرد.

از سوی دیگر، هر میزان زندگی به سوی سکولار شدن پیش رود، نوعی از تکثر عقیدتی هم حتی در تفکر توحیدی اسلام به وجود می آید که نمونه آن را در تاریخ اسلام و تحولات بعد از آن می توان مشاهده کرد. اسلام توحیدی هم، هر چند در برابر آداب و سُنَن عربی شرک آمیز و مبتنی بر نظام و ارزش های قبیله ای ایستاد و خود را از قید رسومات شرک آلود عربی رها ساخت، ولی در برابر تحولات تاریخی بعد از خلفا و بعد در جهان گشایی ها و تأثرات از ایران، اندلس و غیره، و سپس رواج قانون، نظام سیاسی و بعد نظام تربیتی و آموزشی غرب در سدۀ سیزدهم، از شرایط تکثر آلود در حوزه های مختلف زندگی متأثر گشته و نگرش و زیست توحیدی آن کم فروغ گردید.

برای مثال، پیش از این، علوم اسلامی در عالمی تنفس می ‌کردند که در آن خدا همه جا بود. مبنای این علوم، یقین و منتهایش وحدت ساری در اشیا بود؛ وحدتی که با واسطۀ ترکیب و تلفیق دست می دهد. ولی با ظهور و ورود علوم جدید به دنیای اسلام، عنصر وحدانی در علوم از بین رفت و تشتّت و تنوع در علوم راه یافت که در آن خدا هیچ کجا نیست یا حتی اگر هم هست، دخلی به آن علوم ندارد.

این علوم در صدد هستند که محتوای طبیعت را هر چه بیشتر تجزیه و تحلیل کنند و لذا سیر حرکتشان رو به کثرت و به دور از وحدت است. بنابراین، تقریباً در هر قلمروی از زندگی، اندیشه های سکولار به تحدّی با اصول وحدانی اسلام برخاسته و جهان اسلام را با خطر جدی چند خداگرایی مواجه ساخته است و اندیشه های متجدد اروپایی را به صورت خدایانی در عرض الله ظاهر ساخته است.39

د) ضعف ایمانیِ برآمده از تکثر گزینه های ایمانی

در وضعیت متکثر، هر چند باور داشتن، امری ممکن است، ولی تأکید بر یک باور سخت بوده و اطمینان  ایمانی در اثر تکثرات اجتماعی و فشار حاصل از آن بر روان جمعی کم فروغ تر می شود. در این شرایط، ایمان‌ورزی به مثابه یک گزینه در کنار صدها گزینه ایمانی دیگر مطرح می شود. ایمان داشتن و از دست دادن ایمان، و همین طور تغییر عقیده از یک ایمان به ایمان دیگر، امری سهل و گاه، به غلط، امری گریزناپذیر و یا ممدوح تلقی شده و توده مردم نیز از تغییر عقیده برای انطباق با شرایط زندگی استقبال می کنند.

روشن است که در چنین وضعیتی، ایمانِ مؤمنان عادی، خواسته و ناخواسته متأثر شده و تردیدهایی را در باورشان به وجود می‌آید و آن قوت و سختی باور در دوره‌های پیشین را از دست می‌دهند.40چالش دیگری این که هر چند ایمان به خدا در شرایط متکثر، امری ممکن است، لکن چنین ایمانی از ناحیه بسیاری از عوامل دیگر، مورد تضاد و تعارض (و نه تأیید) قرار می-گیرد و همین تضاد و تعارضات پیرامونی موجبات فرسایش ایمانی را در میان عموم مردم که نوعاً ایمان‌شان آسیب‌پذیر است، فراهم می‌آورد.41

نکته مهم دیگری که در وضعیت پلورالیسم فرهنگی به ضعف ایمان می انجامد، اختلال در هماهنگی  ها و سیستم درونی ادیان است که در شرایط متکثر آسیب دیده و امکان ایجاد یک نظام واره عقیدتی و ایمانی واحد دشوار شده و تعارضات درونی در سیستم ایمانیِ فرد و جامعه بیشتر می شود.42

ﻫ) معضلۀ هویت دینی

هویت ها هیچ گاه کامل نیستند و همواره در فرآیند شدن 43 هستند. همین طور هویت ها همیشه از طریق شکاف خوردن یا دو نیم شدن میان آنچه هست و آنچه دیگری است، ساخته می شوند.44 آنچه در دنیای دینداران در هویت دینی، به صورت دیگر بود ظاهر شده و هویت دینی را به چالش می‌کشید، عنصر ملی و قومی از یک سو (مؤلفه دیگربود قدیمی)، و عنصر مدرن (مؤلفه دیگربود جدید) است.

امروزه در دنیای اسلام نیز، سه هویت ملی، مدرن، و اسلامی در هم تنیده و پیچیدگی هویتی مبهمی را به وجود آورده اند و گاه تعارضات هویتی را در زیست مسلمانی موجب شده اند.45 گفتنی است هر چند معضلات هویتی در خود غرب نیز وجود دارد، لکن به نظر می رسد حال و روز مسلمانان معاصر همانند وضعیت دیگر شرقیان به طور عموم، از جهاتی دشوارتر از حال و روز انسان غربی است؛ زیرا تغییراتی که امروزه در شرق روی می دهد، شتابان تر و اغلب مخرب‌تر است.46

بر این اساس، وقتی تکثرات مدرن در دنیای اسلام در حال تصاعد است، و آن‌گاه که ملی گرایی با روایت‌های مختلفی در وضعیت و نسبت تعریف  ناشده ای با مدرنیته مورد تأکید قرار می گیرد، و از سوی دیگر، اندیشۀ دینی و زندگی برآمده از آن، به علل متعددی دچار تشتت گشته است، هویت دینی و اسلامی ما در عرصۀ تمدن ممکن است دچار بحران شده، خودِ دینی و تمدنی مان در بوتۀ ابهام باقی می ماند.

خاتمه و پیشنهاد

در پاسخ به تکثرها و تفاوت های مدرن در جامعه اسلامی و ایجاد راهکاری برای زیست دینی و توحیدی، رویکردهای مختلفی را می توان در نظر آورد: گرایش اول در جمع میان تکثرات، گرایش عقیدتی است؛ بدین معنا که همه با تأکید بر کلمه سواء بتوانند بر اشتراکات دینی و عقیدتی تأکید کرده و شکاف میان خود و دیگری را چاره نمایند و فرهنگی وحدانی و توحیدی ایجاد نمایند تا راه برای ایمان توحیدی و جامعۀ ایمانی فراهم گردد. رویکرد دوم در رفع تفاوت های مخل در جامعۀ دینی و اسلامی، تأکید بر آموزه های اخلاقی و اشتراکات ارزشی در جامعه اسلامی است.

در این رویکرد چه بسا عقاید همچنان متفاوت و مختلف باقی می‌ماند و تفاوت های عقیدتی به رسمیت شناخته  شود، لکن در آن، نوعی از همزیستی اخلاقی و مسالمت آمیز میان گروه های مختلف اجتماعی و دینی ایجاد شده و جامعه ای صلح آمیز به‌وجود می آید. در رویکرد سوم، اصولاً اختلافات اسلامی، نه صرفاً برآمده از عقاید متفاوت مسلمانان و نه فقط برآمده از سیئات اخلاقی ـ اجتماعی است، بلکه ریشۀ گسل های اجتماعی در تفکرات انسانی و دانش های بشری نهفته است که با فاصله گرفتن از معارف اسلامی، شکافی میان انسان و خدا، طبیعت و فراطبیعت، دنیا و آخرت، به وجود آمده و مانع از صورت بندی امت واحده در دنیای اسلام گشته است.

بر این اساس، باید علوم انسانی را تبدیل به علومی الهی کرد تا راه برای زیست و هویت دینی هموار گردد. در رویکرد دیگر که رویکرد اقتصادی (مثلاً در مالزی) و سیاسی (مثلاً در ایران) است (که گاه به اشتباه به آن به عنوان رویکرد تمدنی یاد می -شود)، تلاش بر آن است که با صورت بندی زندگی کارآمد سیاسی و اقتصادی در این جهان، بتوان شکاف های درونی شده میان امت اسلامی را درمان کرد و با سامان دادن دنیای آن‌ها، وحدت دینی در میان آن‌ها را ایجاد کرد. رویکرد آخر، رویکرد تمدنی است که می کوشد وحدت دینی و اسلامی را با ایجاد تمدنی جامع و البته کارآمد عینیت ببخشد.

در این رویکرد در نخستین گام، معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی امت مسلمان حل و فصل می گردد، آن گاه اخلاق و ارزش های انسانی در بستر جامعۀ صالح و سالم احیا شده و نهادینه می گردد و سپس در گام سوم، عقیدۀ توحیدی متناسب با جامعۀ عادل و صالح، نه فقط در ذهنیت افراد مسلمان، بلکه در فرهنگ اجتماعی شکل می‌گیرد.47

شاید رویکرد تمدنی یکی از رویکردهای جامع و مهم در دوره جدید باشد که می تواند هاضم رویکردهای دیگر در خود بوده، دانش و اندیشۀ دینی را در ساحت های دانشگاهی زنده نماید، اقتصاد سالم و عادلانه را به وجود آورد، اخلاق همزیستی را میان ابنای مختلف جامعه ایجاد نماید، و بالاخره عقیده توحیدی را نه فقط در میان نحله های مختلف اسلامی، بلکه در میان ادیان مختلف نیز موجب گردد.

در این منظر نه تنها عقیده، و نه فقط اخلاق و معنویت، بلکه طراحی و تأسیس نظام کارآمد اجتماعی و اقتصادی به مثابه بستری مناسب برای عقیده و اخلاق توحیدی اهمیت پیدا کرده و همه این عناصر و نهادهای اجتماعی، منظومه واحدی را صورت می دهد؛ به گونه ای که جامعه در گام نخست برای صورت بندی اخلاق و ارزش های انسانی ایفای سهم می کند و آن‌گاه اخلاق اسلامی نیز در به وجود آمدن عقیده توحیدی تأثیر می گذارد و همه در تولید تمدنی دینی و دنیوی (در برابر تمدن سکولار) نقش ایفا می کنند.

ناگفته نماند که چه بسا چالش‌های فرهنگ متکثر، دامن‌گیر نگرش تمدنی و تأسیس تمدن اسلامی هم بشود، لکن با توجه به اینکه در نگاه تمدنی او فروکاستن ظرفیت‌های جامع دین اسلام به یک عنصر سیاسی، یا اقتصادی، و یا فرهنگی ـ اخلاقی، به شدت پرهیز می‌شود و سعی بر آن است که تمامی ظرفیت‌های الهی و انسانی در راستای سعادت و نجات این جهانی و آن جهانی بسیج شده و تمامی عناصر وحدت‌زا در الهیات، فلسفه، فقه، عرفان و اخلاق اسلامی و در مهندسی جامعه لحاظ گشته و در عین حال، حق و قلمروی فردی فرد محترم شمرده شده و بر آن تأکید شود، فشار شکنندة کثراتِ حاصل از فرهنگ سکولار مدرن بر زندگی اسلامی و هویت توحیدی کمتر می‌شود و امکانی برای زیست مبتنی بر آموزه‌های اسلامی فراهم می‌گردد. آن گاه زیست مبتنی بر اسلام (هر چند این زیست به شکل حداقلی باشد) خود، نیروهایی را در سطح جامعه پراکنده می‌کند که به طور طبیعی، اثرات تهی‌کنندة کثرات سکولار را خنثی کرده و زیست اسلامی بیشتر و بهتری را ممکن می‌کند.

آنچه در نهایت باید بر آن تأکید کرد، نقش نظام تربیتی جامعه در ایجاد یک جامعۀ صالح و نسل نیکو است که نباید سهم آن را در ایجاد نظام دینی و تمدنی و یا، در مقابل، در ایجاد نظامی سکولار نادیده گرفت. اگر نظام  آموزش و تربیت به درستی بر اساس آموزه های دینی شکل گرفته باشد و تربیت نسلی نو مبتنی بر مفاهیم متعالی در اسلام صورت یافته باشد، می توان بر نظام  سکولار تکثرگرا غلبه کرده و از پیشرفت آن در جامعۀ ایران جلوگیری کرد.

لکن اگر تمامی اهتمام ما در مقابله با وضعیت سکولار در عرصۀ سیاست باشد و ساحت های فرهنگی و تربیتی را از دیده دور نگاه داریم، بی‌شک تلاش برای مقابله با سکولاریزاسیون نافرجام خواهد ماند. نکته مهم اینکه در نظام تربیتی علاوه بر آموزه های توحیدی، باید آموزه های مربوط به تنوع و تکثر (نه تکاثر) (مانند آیات الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سُبُلنا (عنکبوت، 69)، و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لآیات للعالمین (روم، 22)؛ یا ایها الناس ان خلقناکم من ذکر و انثی و جلعناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا)،48 مورد توجه، تفسیر، و تبیین قرار گیرد و هنگامی که معلوم شد دیگربودها در اندیشۀ توحیدی چه جایگاهی دارند و تعدد سُبُل در فرهنگ توحیدی چه مفهومی می تواند داشته باشد که با صراط واحد هماهنگ بوده، و با نظام متکثر مدرن غربی فرق باشد، آن‌گاه می توان راه را در وضعیت متکثر برای نیل به هویت اسلامی و توحیدی هموار کرد و زیست دینی متکثر بر محور خدای یگانه را سهل و آسان نمود.

پی نوشت:

35 . ر. ک:

Horace M Kallen 'Secularism Is the Will of God, p. 11-12.

36 . در این باره رجوع کنید به کتاب دین و نگرش نوین از والتر ترنس استیس، ترجمه احمد رضا جلیلی (تهران: انتشارات حکمت، 1381). از نظر استیس، رابطه منطقی میان نگرش نوین و نفی دین وجود ندارد. آنچه در مغرب زمین بعد از پیدایش علم نوین رخ داده و دین به حاشیه رفته است، نه امری منطقی، بلکه فرایندی روان شناختی داشته است. مثلاً وی در مورد پیامدهای ظهور علم نوین برای دین و اینکه آیا دنیا هدفی دارد یا نه، می نویسد: قبلاً نشان داده ام که تبیین ماشینی فی الواقع فرجام گرایی را نفی نمی کند. اینکه صعود آدمی از تپه، معلول جریانات عصبی و انقباضات ماهیچه ای است، این قضیه را که آدمی از تپه بالا می رود تا منظره اطراف را از آن بالا ببیند، نادرست جلوه نمی دهد. اینکه همه حرکت های اجزاء ساعت می توانند به عنوان معلول فنر ساعت تبیین شوند، این حقیقت را که هدف از وجود ساعت، نشان دادن زمان است، تغییر نمی دهد. به همین ترتیب، جهان می تواند یک ماشین باشد، لکن نه به این معنا که هدفی ندارد. این مطلب بدین معناست که جهش از تصور ماشینیِ از طبیعت، که علم معرفی کرده است، به نگرشی به جهان به عنوان چیزی که هدف ندارد، گذری منطقی نیست. همچنین به این معناست که علم هر قدر هم که ماشینی باشد، انکار هدف جهان از آن به دست نمی آید. علم از لحاظ منطقی با مسئله فرجام گرایی بی ارتباط است. با این همه، اندیشه نوین این جهش غیر منطقی را طی کرده است. اعتقاد به بی‌هدفیِ محض پدیده های جهان، یکی از خصایص عمدۀ نگرش نوین است. نخست بگذارید ملاحظه کنیم که چگونه ممکن است ظهور علم، در اثر فرآیند تلقین روانی و نه در اثر منطق، چنین نتیجه ای را به بار آورده باشد؟

37 . در این باره ر.ک: به تفسیر علامه طباطبایی از آیه الهیکم التکاثر در پاسخ به علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی، در کتاب مهر تابان، یادنامه و مصاحبات تلمیذ و علامه عالم ربانی سیدمحمدحسین طباطبایی تبریزی (مشهد: انتشارات علامه طباطبایی، 1423 ﻫ. ق) ص 222 ـ 221.

38 . ر . ک: همان.

39 . ر. ک:

Seyyed Hossein Nasr, “Religion and Secularism, Their Meaning and Manifestatioin in Islamic History,” Islamic Life and Thought, (Chicago: ABC Internationl, 2001), p. 13- 14.

40 . ر. ک:

James,Davision Hunter, To Change the World, the Irony, Tragedy, & Possibility of Christianity in the Late Modern World, p 203.

41. Ibid, p. 203.

42 . I bid, p 204.

43. in process.

44 . ر.ک: مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، قدرت هویت، پیشین، ص 328 ـ 327.

45 . ر. ک: داریوش شایگان، افسون زندگی جدید، هویت چهل تکه و تفکر سیار، پیشین، ص 163.

46 . ر. ک: حسین نصر، اسلام و تنگناهای انسان متجدد، ان شاءالله رحمتی (تهران: نشر سهروردی، 1383) چ اول، ص 55.

47 . بنا بر نظر علامه طباطبایی، اصولاً حرکت کمال انسانی نه از اخلاق، و نه از عقیده، بلکه از یک جامعۀ صالح (که یک امر نسبی و طیفی است که هم جوامع بسیط را شامل می شود و هم یک تمدن جامع و پیشرفته را به عنوان مصداق اتم جامعه شامل می شود) آغاز می گردد. جامعۀ صالح زمینه های تربیت اخلاقی و عقیدۀ توحیدی را هموار نموده و با اصلاح اجتماع، افراد درون جامعه را نیز عقیده مند و متخلق می سازد. به بیان روشن تر، اهداف توحیدی فقط در بستر اجتماع (که نمونه کامل آن را باید در صورت تمدنی دانست) قابل تحصیل می‌باشد و بدون اجتماع صالح و توحیدی، زمینه برای تحقق معارف توحیدی فراهم نمی شود. بستر لازم برای تحقق معارف توحیدی، اخلاق و مکارم اخلاقی است و بستر مناسب رشد اخلاقی هم جامعه می باشد. اگر جامعۀ بشری زمینۀ امنی برای تحقق ارزش های اخلاقی مهیا نکند، مقولۀ اخلاق، آسیب جدی می بیند و به این سبب، معارف توحیدی هم در مقام عمل و عقیدۀ انسانی آسیب می بیند. بر این اساس، اسلام، مهم‌ترین احکام و دستورات شرعی را مانند حج، نماز، جهاد، انفاق، و خلاصه تقوای دینی را بر اجتماع بنیاد کرده است تا با اصلاح جامعه، راه را برای اخلاق فاضله انسانی و عقیده یگانۀ توحیدی فراهم آورد. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان (قم: انتشارات جامعه مدرسین) ج 4، صفحات 100 ـ 99، 111، و 131 ـ 130. البته اگر گفته می شود که جامعه انسانی در هدف رسالت انبیا اصالت دارد، نه بدان معناست که این هدف، هدف نهایی پیامبران است، بلکه بدین مفهوم است که اساساً برای رسیدن به خدا به مثابه هدف نهایی و غایی، جامعه در مقایسه با فرد اصالت دارد و راه رسیدن به توحید را آسان‌تر فراهم می آورد. ر . ک: عبدالله جوادی آملی، محاضرات تفسیری، جلسات شماره 400 و 402.

48 . دربارۀ تفسیر این آیه و اینکه متعلق «لتعارفوا» فقط «جعلناکم» نیست، بلکه می تواند «خلقناکم» نیز باشد، ر.ک: فاطمه مرادی، زن و خلقت، خردنامۀ همشهری، شمارۀ 83، مهر 1390. 

حجة الاسلام دکترحبیب الله بابایی، استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

منبع:فصلنامه علوم سیاسی،شماره56

انتهای متن/

اخبارمرتبط :

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد