خبرگزاری فارس: وقتی کاری از سرِ صدق سروده شده باشد، فاصله بین شاعر و راوی از بین می رود. وقتی شعر آدم، خودِ آدم می شود همین است. نه عافیتاندیشی و حسابرسی در کار است و نه خودنمایی و فخرفروشی ...
به گزارش خبرنگار ادبیات انقلاب اسلامی؛ "آرش پورعلیزاده" متولد آبان 1359 در شهر رشت است. تحصیلاتش را تا سطح متوسطه در مدارس شهر رشت گذرانده و دوره کارشناسی را در دانشگاه گیلان ادبیات خوانده است. او در حال حاضر از پایان نامه دوره کارشناسی ارشدش دفاع می کند. با او درباره شعر گیلان و شاعرانش به گفت و گو نشستیم.
فارس: آقای پورعلیزاده! موضوع پایان نامه شما چیست؟
تحلیل ساختاری شعرهای عبدالرضا رضایینیا.
فارس: متخلص به باران.
بله، ایشان اصالتاً گیلانی هستند و در حال حاضر تا جایی که اطلاع دارم در قم زندگی می کنند.
فارس: چطور شد که به سراغ آقای رضایینیا رفتید؟
تأکید من بیشتر روی یک گزینه گیلانی بود با گرایش ادبیات مقاومت که این هر دو در شعر ایشان جمع است. ضمن اینکه بارها تعریف شعر و شخصیت او را از این و آن شنیده بودم که مزید بر علت شد.
فارس: آقای رضایینیا در سه حوزه بیشتر فعالیت دارند. یکی بحث شعر، یکی بحث ترجمه و دیگری بحث نقد که در هر سه حوزه هم فعالانه عمل کرده است. در حوزه ترانه هم کارهایی کرده است. شما در پایاننامهتان به همه اینها توجه کرده اید یا فقط به بررسی شعر ایشان پرداختید؟
کار بنده البته بیشتر در حوزه شعر ایشان بوده، اما هرجا که لازم دیده شد به نقدها و ترجمهها و اظهارنظرهایش گریز زدهام؛ علیالخصوص از مؤخرههایی که بر کتابهایش مینویسد، بیشتر استفاده شده است.
فارس: من فکر میکنم رضایینیا هم در حوزه قالبهای کلاسیک کار کرده و هم در قالبهای نو و سپید. مثلاً میگوید: غممان نیست که در سفره کمی نان دارم / به صمیمیت دستان تو ایمان دارم ... و امثال اینها و «فرشته بفرستید» ایشان که کار سپید بوده است. اگر صلاح میدانید در این خصوص هم صحبت بفرمایید.
من خودم با اینکه بیشتر در حوزه قالبهای کلاسیک کار میکنم اما به شخصه شعرهای «سپید» رضایینیا را بیشتر می پسندم. علی الخصوص در «فرشته بفرستید» خیلی متعالی است.
* "فرشته بفرستید"؛ شرح یک شیدایی شگفت
فارس: چه شاخصههایی در «فرشته بفرستید» دیده اید که موجب شده است آن را متعالی ببینید؟
جدای از جوایزی که به این کتاب رسیده و استقبالی که از آن شده، "فرشته بفرستید" شرح یک شیدایی شگفت است. حتی خود رضایینیا با آن فروتنی ذاتیاش از عبارت «جوشش شگفت کلمات» در خصوصش صحبت میکند. من «فرشته بفرستید» را یک جور جنون مقدس میدانم. شعری که شاعر خیلی به خودش نزدیک شده است و این شور را آدم به عینه در کلمات میبیند.
فارس: و در عین این شور و نزدیکی به خودش یک فضای اعتراض هم به چشم میآید.
دقیقاً؛ عرفانِ "فرشته بفرستید" یک عرفان مفلوک نیست که گریزگاه آدمهای شکست خورده باشد. شاعر صریحاً آدمهای تصوف دیروز را کنار بچههای جنگ امروز میگذارد و گاهی در رجحان دادن این آدمها به آن آدم ها تعارف هم ندارد. رضایینیا اعتراض هم که میکند اعتراضش از سرِ صدق است و دلسوزی. کاری هم ندارد که دارد به کدام دار و دسته اعتراض میکند، چه این که خودش پیشتر تأکید کرده که مدتهاست از «دستها بیرون زده». او مثل یک عده اعتراض نمیکند که دیده شود، چرا که نیازی به دیده شدنِ این چنین ندارد.
* وقتی شعر آدم، خودِ آدم می شود
فارس: ببینید رضایینیا در حوزه ترجمه هم که می رود بیشتر به سراغ شاعرهای معترض مانند «احمد مطر» که عرب زبان هست می رود، کتاب «لافتات» را ترجمه میکند و این بحث را در ساحت ترجمه هم رعایت میکند؛ یعنی دقیقاً به سمت کسانی میرود که این تیپی باشند یا حتی ترجمهای که از «عبدالوهاب البیاتی» به چاپ رسانده، آن قسمتی از مصاحبه بیاتی را ترجمه میکند که میگوید «من شعری را بر ضد ایران نگفتهام» و این ها همه در ذهن رضایینیا هست که به جهت یک تعهدی شعر میگوید و یا ترجمه میکند؛ به نظر شما این استنباط بنده درست هست یا خیر؟ اگر نکتهای غیر از این دارید بفرمایید.
وقتی کاری از سرِ صدق سروده شده باشد این گونه است. وقتی فاصله بین شاعر و راوی از بین می رود، وقتی شعر آدم، خودِ آدم می شود همین است. پس طبیعی است که اگر این آدم بخواهد ترجمه هم بکند همان رویکرد را دنبال میکند. این شعرها این ترجمهها آن چیزی هست که شاعر احساس میکند باید باشد، مترجم احساس میکند باید باشد. نه عافیتاندیشی و حسابرسی در کار است و نه خودنمایی و فخرفروشی. وقتی کسی چیزی که «نیست» را عرضه نکند، خب طبیعی است که وقتی ترجمه هم میکند این ترجمه به شعرش نزدیک است.
* قیصر و سیدحسن و سلمان شدیداً خودشان هستند
فارس: آقای رضایینیا ارتباطی هم با مرحوم سلمان هراتی داشته اند و این اعتراض که یکی از شاخصههای شعر ایشان هست یکی از شاخصههای شعر «سلمان» هم هست. فصل مشترک این دو بزرگوار را در کجا میبینید؟
شاید «نجابت» فصل مشترکشان باشد. این نسل شاعران آغازین انقلاب که در دوره جنگ هم بودند را من خیلی دوست دارم. قیصر و سیدحسن و سلمان اینها و خیلیهای دیگر شدیداً خودشان هستند.
فارس: ارتباط خود شما با این نسلی که فرمودید چطور هست؟
متاسفانه به چند دلیل ارتباط ما با این نسل کم شده است. یکی اینکه خیلی از این بزرگواران در پایتخت به سر می برند و ما، در شهرستان از محضرشان محروم هستیم. چندتایی هم اگر هنوز در شهرستان مانده باشند، گوشه انزوا گرفته اند و در محافلی که به قول رضایینیا «حال میگرفتند و شوری نمیبخشیدند» شرکت نمیکنند. امروز متاسفانه نسل ما با فاصله گرفتن از پیشکسوتها آسیب زیادی دیده است. خیلی از این اختلافاتی که نسل ما دارند میتواند در سایه پیشکسوتها حل و فصل شود. منوط به اینکه در دام مرید و مرادبازیها در نیفتیم. این احساس نیاز به تعامل البته باید در هر دو نسل تقویت شود. پیش کسوتها هم باید یک گرایشی داشته باشند. بگذارید همین جا گله گزاری کنم بابت اینکه بعضاً دعوت میکنیم از این بزرگواران و به دلایل مختلف سر باز میزنند یا آوردنشان خیلی دشوار است؛ خب اگر یک خرده این ارتباط بیشتر باشد خیر دنیا و آخرت خواهد داشت و در نهایت هم به سود هنر و ادبیات و این سرزمین خواهد بود.
فارس: آقای پورعلیزاده! نکته ای که از آن غافل شده ایم این است که در دانشگاه در مورد ادبیات معاصر و انقلاب حرف برای گفتن زیاد داریم و زیاد هم کار می شود. یک نمونه اش خود شما که در زمینه شعر رضایینیا کار کردهاید و یکی خود من که در رابطه با تأثیر عاشورا در شعر قزوه و قیصر و سلمان کار کردهام و نمونه های دیگری که موجود است، چرا این طیف عظیم جوان خوشفکر و دانشگاهی به چشم نمی آیند؟ چرا یکسریها میخواهند که اینها ناپیدا باشند؟ چرا اینها کتاب نمیشوند؟ چرا کسی نیست که از اینها دستگیری کند؟ چرا نیست کسی که بگوید آقا بیایید من اینها را چاپ می کنم و پول هم نمی خواهد. چرا کسی در این فضاها خاصه در دانشگاه به این مقوله توجه جدی نمی کند؟
متاسفانه این انتقاد به جامعه آکادمیک ما وارد است، البته خیلی راحت نمی شود در رابطه با وضعیت دانشگاه ها صحبت کرد. چون ما به هر حال با استادان خودمان سر و کار داریم و آن حرمت استادی و شاگردی باید لحاظ شود.
فارس: این از بزرگواری این نسل است که عزت و احترام استاد را حفظ می کند، اما از آن سو زیاد کششی ندیدیم.
البته همیشه تک مضرابهایی در دانشگاه دیده و شنیده می شود.
فارس: بله مثلا وجود دکتر «ترکی»، دکتر «روزبه »، «قیصر امین پور» و تیپهایی که شما بهتر از من میشناسید.
ما در دانشگاه گیلان هم چهرههایی از این دست داشتیم و داریم. دکتر «رحمدل»،« نیکویی»، «یوسف پور»،«رضی»، «خزانهدارلو»، «صفایی» و ... هستند، اما شاید اشکال در ساختار دانشگاه باشد. هرچند عرض کردم من نمیتوانم خیلی راحت در این خصوص صحبت کنم. چون این احتمال همیشه وجود دارد که نیمه پر لیوان را ندیده باشم و اسباب تکدر خاطر یک عده را فراهم کنم.
فارس: پیشنهاد شما چیست؟
اگر بشود به نوعی ارتباط کسانی که کار خلاق ادبی می کنند را با دانشگاه افزایش بدهند فکر میکنم کفه این ترازو را اندکی تکان خواهد داد.
فارس: آقای پورعلیزاده چقدر از دوستان حضرتعالی در دوره ارشد، رنگ پایان نامه هایشان به رنگ پایاننامهی شما بود؟
من این را به عنوان یک نشانه مثبت میخواهم خدمتتان عرض کنم که در دانشگاه بین دانشجوها گرایش زیادی به کار روی ادبیات انقلاب و مقاومت وجود داشت و دارد. جوری که یادم است در یک برهه صحبتش بود که پروپوزال با موضوع قیصر امین پور دیگر ننویسید که تصویب نمی شود، از بس همه روی قیصر می خواستند کار کنند.
* شعر گیلان، شعر قابل عرضهای بوده و خواهد بود
فارس: شما شعر استان خودتان را چگونه ارزیابی می کنید؟
قبل از اینکه در خصوص این سؤال حضرتعالی اظهارنظر کنم باید عرض کنم من هرچه بگویم خالی از سلایق شخصی و اقلیمی نخواهد بود. طبیعی است که من به عنوان یک گیلانی، ادبیات آن اقلیم را بیش از آن چیزی که هست تصور کنم اما از انصاف هم نمی شود گذشت که خیلی از صاحبنظران مناطق دیگر متفقالقول قائل به این هستند که شعر گیلان، شعر قابل عرضهای بوده و خواهد بود.
فارس: یعنی الان همان شکوفایی شعر گیلان در اوایل انقلاب باز هم دیده می شود؟
بگذارید من پا را فراتر بگذارم و ادعا کنم که امروز ما حتی در حوزه نسل جوان شاید خیلی شکوفاتر هم باشیم و البته این از صدقه سر همان نسل آغازین است. بزرگانی چون «بهمن صالحی»، «امیر فخرموسوی»، «فرامرز محمدی پور» و دیگرانی که الان حضور ذهن ندارم. خیلیهایشان هم امروز در تهران هستند مثل آقای «شکارسری».
فارس: شاعرانی که مد نظر شما می آیند و شما به واسطه وجود آنها به این جسارت صحبت میکنید چه کسانی هستند؟ نام ببرید.
جواب دادن به این سؤال هم خیلی آسان است و هم خیلی سخت. از این حیث آسان است که بردن اسم یک سری از هم ولایتی قطعاً کار سختی نخواهد بود، اما وقتی چندتا اسم را می بریم همیشه این خطر وجود دارد که ذهن خطا کند و یک سری از اسامی را از قلم بیندازد و این گونه تعبیر شود که حب و بغضی در کار بوده که از فلانی نام برده شده و از فلانی نام برده نشده است. اما اگر قرار باشد چند تا اسم ببرم باید از «رضا نیکوکار» بگویم که امروز اسمش و شعرش خیلی جاها شنیده می شود؛ یا از «آرش فرزام صفت» و «مهدی نقبایی» که وقتی ما تازه به انجمنهای رشت وارد شدیم نامهای بزرگی بودند. امروز اسم رقیه آزادنیا، پونه نیکویی، اسماعیل محمدپور، جمشید عباسی، نیما فرقه، جواد منفرد و ... را زیاد می شنویم و در سالهای آتی هم از ساجده جبارپور، مریم پیلهور، مریم خجسته، ناهید هاشمی، امیر توانا، امیر خانپرور، حمیدرضا کامرانی، هانی ملکزاده، حمید رضوی، سجاد حقیقتشناس، پیمان طالبی، مجتبی حاذق و چندتای دیگر بیشتر خواهیم شنید. امیدوارم اسمی را از قلم نینداخته باشم.
* چه اشکالی دارد با سعه صدر بیشتری با ما مساعدت شود؟
فارس: اگر نکته و حرف خاصی دارید که در سؤالهای من نبود و از قلم افتاد بفرمایید.
من می خواستم چند کلمه در خصوص شاعرانی حرف بزنم که حرفه دولتی دارند. اینها برای حضور در همایشها مشکل دارند و متاسفانه مساعدت آنچنانی با آنها صورت نمیگیرد. من خودم آموزش و پرورشی هستم و همیشه این دغدغه را دارم که با فراغ خاطر نمیتوانم در جشنوارهها شرکت کنم؛ در حالی که شرکت در همایشهایی از این دست هم خدمت به فرهنگ و ادبیات مملکت است. مگر هدف ما اعتلای فرهنگ نیست؟ خب این هم یک فعالیت فرهنگی است؛ چه اشکالی دارد با سعه صدر بیشتری با ما مساعدت شود؟
فارس: و این توقع، توقع به جایی هم هست.
خیلی از همایشها بودند که بنده شخصاً به جهت عدم مساعدت از دست دادم و امیدوارم در این خصوص بازنگری صورت بگیرد.
فارس: و حرف آخر؟
حرف آخر و قراردادن آدم در یک چنین موقعیتی، حساسیت خاصی ایجاد میکند؛ چون وقتی آدم بخواهد حرف آخر را بزند یعنی خیلی میخواهد روی آن نکته تأکید کند؛ در حالی که من اصلاً دنیا را این گونه نمی بینم. یعنی اصلاً نمی شود از یک نقطه شروع کرد و به یک جا رسید و نقطه پایان گذاشت که مثلاً از موقعیت الف برویم به موقعیت ب. من دنیا را این گونه نمی بینم پس فکر می کنم حرف آخری در کار نیست. آخرش را باز بگذارید.
فارس: یاعلی، متشکرم!
...............................................
مصاحبه و تدوین: حسین قرایی
...............................................
انتهای پیام/