91/07/25 - 14:10
شماره: 13910724001144
گپ و گفت فارس با محمد عزیزی/1
الگوبرداری از کلام خداوند/چون به کارهای دولتی مشغولند فرصت ندارند!

خبرگزاری فارس: شاید بتوانیم بگوییم فردوسی از کلام خداوند متعال الگوبرداری کرده است. سوره حمد، براعت استهلال کل قرآن است، یعنی آنچه در تمام قرآن است فشرده‌اش در سوره حمد آمده است.

به گزارش خبرنگار ادبیات انقلاب اسلامی؛ "محمد عزیزی" تاکنون بیش از ۳۰ اثر در قالب داستان، شعر و کارهای پژوهشی مختلف عرضه کرده است که از جمله آن ها می توان به کتاب های "می روم زنگوله بخرم"، "گوش فیل"، "چشمه ماه"، "همراه آفتاب"، "سایه در خورشید" و ... اشاره کرد. بخش قابل توجهی از آثار وی هم مربوط به کودکان و نوجوانان است.

گفت و گوی حسین قرایی با او را بخوانید.

 

 

فارس: آقای عزیزی! شما چه سالی و در کجا به دنیا آمدید.

بنده محمد عزیزی هستم سال 1335 در جنوب خراسان، در یکی از روستاهای بیرجند به دنیا آمدم.

 

فارس: اسم روستا را بفرمایید.

اسم خیلی جالبی داشت، روستای لیسکی- که جزء شهرستان نهبندان است. تحصیلات ابتدایی را در همان روستا گذراندم. دبیرستان را «خزیمه‌ اعلم» بیرجند خواندم. پس از آن به تهران آمدم و تمام دوران دبیرستان و دانشگاه را تهران بودم.

 

فارس: کدام دانشگاه کارشناسی گرفتید؟

دانشگاه تربیت معلم که آن موقع اسمش دانشسرای عالی بود. سال 57 لیسانس گرفتم و با انقلاب گره خوردیم و چون تعهد دبیری داده بودم، دوباره به خراسان رفتم.

 

فارس: کجای خراسان تشریف بردید؟ باز هم به نهبندان برگشتید؟

خراسان شمالی، شهر «اسفراین» که من سال‌های سال آنجا تدریس کردم و فوق لیسانس را هم در دانشگاه آزاد اسلامی گرفتم.

 

فارس: کدام واحد دانشگاه آزاد؟

دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز سال‌های 65 تا 68.

 

فارس: آن سال‌ها با چه اساتیدی آشنا شدید؟

اساتید مختلف داشتیم، از جمله مرحوم دکتر سادات ناصری که اثرگذار بودند و حافظه بسیار شگفت‌انگیزی داشتند. خاطره خوبی هم از ایشان دارم. در آن سال‌ها با مرحوم حسن حسینی هم دانشجو بودیم.

 

فارس: یعنی سه سال با حسن حسینی هم کلاس بودید؟

بعضی واحدها را با هم بودیم و بعضی واحدها هم نه.

 

فارس: مثلاً چه درس‌هایی را با هم گذراندید؟

خیلی از درس‌های نظم و نثر را با هم بودیم. ممکن بود یک درسی را با یک استاد بگیریم و همان درس را با یک استاد دیگری بگیریم. به وقت و فرصت‌مان بستگی داشت.

 

 

* سیدحسن حسینی جزء نخبه‌ها بود

 

فارس: کلاس‌هایی که با سیدحسن حسینی مشترک بودید، چگونه می‌گذشت؟

واقعاً ایشان جزء نخبه‌ها بودند، زبان عربی را خیلی خوب ترجمه می‌کردند. و همزمان با این که دانشجوی دوره فوق لیسانس بود، دکترا هم قبول شده بود که این نکته برای من جالب بود. در هر صورت یکی دیگر از دوستانی که همکلاس ما بود دکتر قاضی شیراز بود که در آن دوره با هم بودیم و الان جزء اساتید دانشگاه آزاد ورامین هستند.

 

فارس: حسن حسینی همان سال‌هاست که کتاب «گنجشک و جبرئیل» را منتشر می‌کند. این مجموعه‌ و مجموعه‌های دیگر ایشان چگونه جای خودش را بین‌ اهالی مشتاق ادبیات باز کرد؟

این کتاب کتاب اولش نبود. کتاب اول ایشان «همصدا با حلق اسماعیل» بود که شامل شعرهای قبل و بعد از انقلاب ایشان بوده است. و فکر کنم کتاب «گنجشک و جبرئیل» کتاب سوم ایشان باشد. ایشان مهارتی که در سبک نیمایی داشت، زیرسازی‌های فوق‌العاده و زبان برنده و انتقادی به خاطر همه آن چه که در تعریف خود شعر گفته می‌شود و رنگ این تعریف‌ها در شعرهایش، مطرح بود. ولی در هر صورت ما این افتخار را داشتیم مدتی که در منطقه ورامین تدریس می‌کردم ایشان هم آنجا مشغول تدریس بودند. در دو دوره دانشگاه ورامین بودم: یک دوره سال 68 بود و دوره بعد سال 74 و بیشتر هم ادبیات درس می‌دادم. تربیت معلم شهید مفتح شهرری هم مشغول بودم.

 

فارس: چه سال‌هایی در شهرری مشغول به تدریس شدید؟

فکر می‌کنم از سال‌های 74 تا 84 مشغول تدریس بودم. و بعدش هم در وزارتخانه مشغول فعالیت‌های فرهنگی بودم.

 

فارس: چرا از شهرری رفتید؟

به علت این که رشته ادبیات فارسی آنجا منحل شد. یک جوری عدم اعلام نیاز کردند و یک رشته آموزش ابتدایی ماند و یکی دو تا رشته دیگر! اوج حضور ادبیات و ما در همان سال‌های هشتاد - هشتاد و یک بود. به صورت تخصصی ادبیات معاصر و آیین نگارش درس می‌دادم. متون نظم و نثر مثل بیهقی و بلعمی و ناصرخسرو و مولانا و شمس و حافظ هم در حوزه نظم بود که اینها را دوست داشتم و در درس‌های ادبیات معاصر و آیین‌ نگارش بیشتر توجه می‌کردم. به شاهنامه خیلی علاقه‌ داشتم و بیهقی را هم خیلی می‌پسندیدم.

 

 

* داستان‌های فردوسی با این که پایانشان را می‌دانیم، خواندنش برای دهمین بار هم جذاب است

 

فارس: به جهت خراسانی بودنتان به این دو کتاب علاقه داشتید؟

ناخودآگاه شاید این بوده و شاید روح حماسی ای که در آثار فردوسی است و زبان فاخری که دارد و آن فضایی که با کودکی‌های ما هم مأنوس بود. در مجموع پاکیزگی زبان و عدالت‌طلبی‌ای که در سراسر شاهنامه موج می‌زد و آن جوهر داستانی‌اش و همین‌طور رعایت فراز و فرودها در خور داستان. داستان‌های فردوسی به گونه‌ای است که انسان با این که پایانشان را می‌داند ولی اگر برای دهمین بار هم آن داستان را بخواند جذاب است. و یا منی که بدون اغراق داستانی مثل «رستم و سهراب» را در دانشگاه‌های مختلف ده‌ها مرتبه تدریس کرده بودم.

 

 

* می توانیم بگوییم فردوسی از کلام خداوند الگوبرداری کرده است

 

فارس: اگر تندبادی برآید ز کنج/به خاک افکند نارسیده ترنج...

اینها از اول انسان را به سوی خودش می‌کشاند. ببینید با چه تصاویری انسان را به سمت خودش می‌کشد. در همین سه چهار بیت می‌گوید تندباد، این تندباد هم می‌تواند تقدیر باشد و هم می‌تواند خود رستم باشد. خشم رستم باشد که ناگاه از یک گوشه‌ای بلند می‌شود و آن ترنج جوان و نارسیده را که خود سهراب است از شاخه زندگی به زمین بیندازد. آیا آن را ستمگر بنامیمش یا نه، بگوییم بر اساس تقدیر و خواست الهی این گونه بوده است و فردوسی از ابتدا دست تقدیر را در شاهنامه می‌آورد. در هر حال با این که معتزلی مذهب است و به اختیار قائل است، اما دارد از قضا و قدر هم صحبت می‌کند و حیکم بودنش هم همین است که قضاوت را دارد برعهده مخاطب خودش می‌گذارد. به هر حال از همان جا براعت استهلال را دارد و در واقع زمینه را آماده می‌کند. در مثل مناقشه نیست، شاید بتوانیم بگوییم از کلام خداوند متعال الگوبرداری کرده است. سوره حمد، براعت استهلال کل قرآن است، یعنی آنچه در تمام قرآن است فشرده‌اش در سوره حمد است.

 

فارس: در احادیث هم داریم که کل قرآن در سوره حمد خلاصه شده و حمد در بسم‌الله الرحمن الرحیم خلاصه شده و بسم‌الله نیز در بای بسم‌الله و باء در نقطه آن، که نقطه ولایت علی ابن ابیطالب است.

بله، داستان خودش را به این صورت پیش می‌برد.

 

* چون به کارهای دولتی مشغولند فرصتش را ندارند

 

فارس: ارادت شما به بیهقی از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ بیهقی ای که به ظاهر تاریخ نویس است ولی بیشتر ادیب است.

بله، بیشتر ادیب است و حکیم است. داستان‌های بیهقی، حقایق تاریخی را مطرح می‌کند. فرض کنید وقتی که در مقدمه آن می‌گوید، خیلی‌ها هستند که می‌توانند تاریخ را مثل من بنویسند، اشاره‌اش به استادش بونصر مشکان است. ولی می‌گوید چون به کارهای دولتی مشغولند اگر آنها بخواهند این کار را انجام دهند فرصتش را ندارند، من هم اگر بخواهم برای نوشتن کتاب کاری بکنم می‌ترسم که اتفاقات شگفتی که در این دوره افتاده است ضایع بشود، بنابراین برای پاسخ به تاریخ من این تاریخ را می‌نویسم، به گونه‌ای می‌نویسم که تاثیر گذارد. یعنی قبل از او هیچ کس به تفسیر تاریخ را نمی‌نوشته است؛ مشروح نمی‌نوشتند و جزئیات را نمی‌دیدند و ضمناً هیچ‌کس به مردم و نقش مردم که در تاریخ داشتند را نمی‌دید. بعد می‌گوید در تاریخی که می‌کنم (می‌نویسم) سخنی نرانم که به گزاف کشد. و یا گویند شرم باد این پیر را که سخن برخلاف آنچه دید گفت. البته این مطالب را نقل به مضمون کردم. دارد از همان اول می‌گوید که زبانش به سمت دروغ نمی‌رود.

 

فارس: شما خودتان در دانشگاه تاریخ بیهقی را با کدام استاد گذراندید؟

فکر کنم با استاد دکتر بحرالعلومی خواندیم که خداوند ایشان را بیامرزد و استاد خوبی هم بودند. البته می‌دانید که در دانشگاه‌ها همیشه بخش‌هایی از این کتاب‌ها خوانده می‌شود و فرصتی فراهم نمی‌شود که کل کتاب‌ها خوانده شود. به هر صورت بیهقی در داستان حسنک وزیر آنجا که می‌خواهد در رابطه با بوسهل صحبت کند، تصاویر و تصویف‌هایی که در دادگاه حسنک انجام می‌شود جالب است.

 

فارس: شما دکترای ادبیات را هم اخذ کردید یا خیر؟

دکترای من بحث مفصلی دارد و تاجیکستان خواندم و یک بخشی از آن هم نیمه‌کاره باقی ماند. منتها تحصیلات را انجام دادم ولی مدرک را نرفتم بگیرم. چون با پایان دوره تدریسم مواجه شده بودم. در واقع "تمام شد و تمام نشد" شد.

 

فارس: موضوع پایان‌نامه تان چه بود؟

پایان‌نامه من با آقای دکتر میرزا ملااحمد بود و موضوعش بررسی «ادبیات کودکان از گذشته تا آن زمانی که من داشتم پایان‌نامه را می‌نوشتم» بود. یعنی تاریخ تحلیلی ادبیات کودکان و نوجوانان. چون من خودم نوشتن را با نوشتن برای کودکان شروع کردم.

 

 

* از روستا نویسنده‌ای در راه است

 

فارس: اولین اثر شما چه نام داشت؟

«می روم زنگوله بخرم» سال 54 انتشارات الهام چاپ کرد و در طی یکسال بیش از 5 مرتبه در تیراژ بسیار بالا چاپ شد، خیلی‌ها هنوز من را با همان عنوان می‌شناسند، البته اولین داستانی که از من چاپ شد یک مجموعه داستانی با عنوان «گوشت و زنگوله» سال 54 چاپ شد، انتشارات گام چاپ کرد. همان سال‌ها هم نقد خیلی خوبی درباره ‌اش نوشته بودند، شخصی به نام «بهرام صبا» گفته بود از روستا نویسنده‌ای در راه است و خیلی تعریف کرده بود. این نقد تأثیر خیلی خوبی در ذهن من داشت. من رساله دکتری را به این دلایل روی این قصه بنا کردم.

 

فارس: شما در دو حوزه شعر و داستان فعالیت کردید. البته در دو حوزه نوجوانان و بزرگسال. شعر را از چه سالی شروع کردید؟

ببینید اینها با هم همزمان بودند. در دوره دبیرستان که بودم از سال 50 شعر دارم و از همان سال داستان هم دارم. کلاس‌های انشا که می‌شد من گاهی به ذوقیات خودم لباس شعر و یا نثر می‌پوشاندم. این‌گونه نیست که بگوییم یکی تمام بشود و حوزه دیگری شروع شود. همه را با هم شروع کردم. باز در شعر هم گونه‌ها و قالب‌های مختلف را آزمودم. یعنی هم کلاسیک‌سرا بودم در غزل و مثنوی و رباعی و دوبیتی و... هم شعر گفتم به ویژه غزل و مثنوی. بعد هم یک دفتر از شعرهای من که چاپ شد حدود دویست و پنجاه - شصت صفحه که فقط مثنوی‌های من است، تحت «سراغ هم نمی‌گیریم دیگر، برای هم نمی‌میریم دیگر». دو دفتر از کتاب‌های من غزل هستند؛ یکی «ترانه‌های بی‌هنگام» و دیگری «از ما جز این ترانه نمی‌ماند» و سه دفتر هم ‌نیمایی هستند. این هفت هشت کتاب شعری که از من چاپ شده به این صورت تقسیم‌بندی شده است؛ یعنی بسته به ظرفیتی که ذهن من به عنوان شاعر می‌طلبیده، آن حرف را در ظرف شعر و داستان گنجانده‌ام.

 

فارس: تا آنجا که من خاطرم هست بیشتر به سمت شاعران سبک انقلاب اسلامی متمایل بودید. البته کنار ایشان به شاعران معاصر دیگر نیز علاقه دارید و با شاعران انقلاب هم دوستی خیلی خوبی داشتید، مثل قیصر امین‌پور. این دوستی در کجا ریشه داشت؟

در سال‌های پس از انقلاب این دوستان، بخش شعر را راه‌اندازی کرده بودند. هم مرحوم دکتر حسن حسینی و هم مرحوم قیصر امین‌پور جزء گل‌های سرسبد بودند. همینطور سلمان هراتی و بزرگان دیگر از موسسین بخش شعر حوزه‌ی هنری بودند. من هم آن سالها شهرستان بودم، ولی هر موقع تهران می‌آمدم آنجا حضور پیدا می‌کردم. با این دوستان بودیم و شعرهای خودم را هم در آن جلسه می‌خواندم و صحبت‌هایشان را می‌شنیدم. به هر حال حضور ایشان به عنوان گردانندگان و خط دهندگان حوزه ی شعر خیلی پررنگ و تأثیرگذار بود و شعر دفاع مقدس، شعری که به مردم امید و نشاط می‌داد و تسلای دل بود و رزمندگان را به پیش می‌برد خیلی خوب بود. آن سالها رباعی هم خیلی قوی ظاهر شد.

 

فارس: این رباعی‌هایی هم که در دفاتر شعری‌تان داریم حاصل نزدیک بودنتان با سید‌حسن و قیصر است؟

بله، اتفاقاً مثل همان دوبیتی که شما همیشه اشاره می‌کنید: سر خوف و خطر می‌باید و نیست

دلی پرشور و شر می‌باید و نیست

برای درک چشمان زلالت

مرا عمری دگر می‌باید و نیست

که واقعاً اشاره‌ام به زلالی نگاه شهدا بود؛ صلابتی داشتند و کار را در جبهه‌ها پیش می‌بردند.

 

ادامه دارد...

 

انتهای پیام/

 

اخبارمرتبط :
پربازدیدترین اخبار فارس
پربازدیدترین اخبار فرهنگی