FarsNewsAgency Menu
 
 
90/04/29 - 16:13
شماره:9004295586
سليمي نمين مطرح كرد؛
امتيازات سخاوت‌مندانه‌‌ دولت هاشمي ‌‌به عربستان

خبرگزاري فارس: مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ معاصر ايران گفت: در دوراني كه آقاي هاشمي رياست جمهوري را به عهده داشتند، امتيازهاي بسيار سخاوت‌مندانه‌اي را به عربستان مي‌دادند. به عنوان مثال يكي از مردان هاشمي آشكارا اعلام كرد كه ايران و عربستان دو بال جهان اسلام هستند. يعني در واقع شأن دولت پليد آل‌سعود را در حدّ انقلاب اسلامي بالا برد.


به گزارش گروه "فضاي مجازي " خبرگزاري فارس، برهان نوشت: ‌هفته‏ گذشته رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام طي مصاحبه‌اي با سايت ديپلماسي ايراني ضمن بازخواني عملكرد دولت خود در حوزه سياست خارجي، عملكرد دستگاه ديپلماسي دولت نهم و دهم را به چالش كشيد. در اين رابطه در گفت‌وگو با «عباس سليمي‌نمين» بخش‏هايي از اين اظهارات را به واكاوي گذاشتيم.

‌جناب آقاي سليمي نمين! در مصاحبه‌ي اخير آقاي هاشمي، ايشان از دست‌آوردهايي در خصوص رابطه با عربستان سخن گفتند كه اين روزها ناديده انگاشته شده است و هم‌چنين به نحوي از عملكرد دستگاه سياست خارجي در قبال اين كشور، انتقاد كردند. ارزيابي شما از اين قبيل اظهارنظرها چيست؟

آن‌چه كه در مصاحبه‌ي اخير آقاي هاشمي در خصوص ارتباط با عربستان بيان شده، مباحثي است كه به هيچ وجه جاي تفاخر ندارد. البته آن‌چه كه به عنوان نقطه‌ي قوت ديپلماسي آقاي هاشمي طرح مي‌شود، واقعيّت نيز ندارد. در اين زمينه آقاي هاشمي مي‌فرمايند: «با پادشاه عربستان صحبت كرده‏ام كه با حجاج رفتار نامناسب نداشته و برخوردهاي ناروايي كه مأموران سعودي با آن‌ها دارند را برطرف نمايند كه اين كار صورت گرفت.» اين در حالي است كه چنين چيزي محقق نشد و رفتارهايي كه در همان ايام با حجاج ايراني صورت مي‌گرفت، بسيار نامطلوب بود.


در دوراني كه آقاي هاشمي رياست جمهوري را به عهده داشتند، امتيازهاي بسيار سخاوت‌مندانه‌اي را به عربستان مي‌دادند لكن پاسخ سعودي‌ها به هيچ وجه در خور اين حركت‌هاي سخاوت‌مندانه‌ي آقاي هاشمي و كابينه‌اش نبود. به عنوان مثال يكي از مردان هاشمي به نام آقاي «محمدعلي هادي» كه در آن مقطع سفير ايران در عربستان بود طي اظهار نظري چنان جايگاه عربستان را در مسايل جهان اسلام رفيع ساخت كه اعتراض همگان را برانگيخت. وي آشكارا اعلام نمود كه ايران و عربستان دو بال جهان اسلام هستند. يعني در واقع شأن دولت پليد آل‌سعود را در حدّ انقلاب اسلامي بالا برد. به واقع اين امتيازها چه دست‌آوردي را براي ما كسب كرد؟ اين مسأله صرفاً نشان از انفعال ما در آن دوران بود.


شايان ذكر است صحبت‌هاي بنده به طور قطع به معني ضرورت ايجاد تقابل و دشمني با عربستان نيست اما معتقدم آقاياني كه دم از توفيق در ديپلماسي خود مي‌زنند به گذشته رجوع نموده و وادادگي‌هايي از اين دست به حكومت‌هاي پرمسأله‌ي منطقه هم‌چون عربستان را مرور كنند. در واقع ارتقاي شأن عربستان از يك حكومت وابسته، آلوده و دست نشانده به يك حكومت انقلابي كه در جهان اسلام شأن بسيار بالايي دارد، امتياز فوق العاده‌اي است كه آقايان بايد دست آورد اين امتياز دهي را مورد بررسي و محاسبه قرار دهند.


در ادامه‌ي اين روش، متأسفانه دستگاه ديپلماسي ما تلاش خود را براي متوقف ساختن مراسم اعلام برائت به كار بست. به عبارت دقيق‌تر، ديپلماسي وزارت خارجه‌ي ما در آن دوران با مشي رهبري و امام(ره) چندان همراه نبود و آشكارا اعلام مي‌نمود كه تظاهرات برائت در روابط دو كشور اختلال به وجود مي‌آورد. اين در حالي است كه شعار برائت بر ضد آمريكا و اسراييل بود. بنابراين اين پرسش مطرح است كه چرا بايد وزارت خارجه‌ي ما براي اين‌كه توفيق ما در برگزاري تظاهرات پرشكوه كه خاصه‌ي همه‌ي مسلمانان جهان برضد اسراييل بود با عربستان همراهي مي‌كرد؟


متأسفانه در زمان آقاي هاشمي، مسايل به گونه‌اي رقم خورد كه راهپيمايي برائت از مشركين روز به روز محدود و محدودتر شد تا جايي كه اين مراسم در چادر خود زائران ايراني برگزار گرديد. در اين رابطه مسأله‌ي اصلي اين است كه كنار هم گذاشتن اين‌گونه موارد به وضوح مشخص مي‌سازد امتيازاتي كه سخاوت‌مندانه توسط آقاي هاشمي به حكام آلوده و فاسد داده شد هيچ‌گونه دست آوردي حتي براي زائران ما به همراه نداشته است. البته خود آقاي هاشمي، خانواده و دوستانشان سفرهايي به عربستان داشتند كه پذيرايي بسيار مجللي از ايشان و همراهانشان صورت مي‌گرفت، ولي در مورد زائران هيچ‌گونه تغيير روشي ديده نشد.


به هر شكل، هاشمي به طور تلويحي منتقد عملكرد دستگاه سياست خارجي پس از دولت خود بوده و مديريت خود را در اين ارتباط مناسب‌ترين نوع ارتباط مي‌داند.


اعتقادي كه در آن ايام وجود داشت اين بود كه بايد سعي كنيم اين دست نشاندگان را متوجه اين واقعيّت نماييم كه سرسپردگي براي دولت آمريكا و انگليس براي آن‌ها امنيّت ايجاد نخواهد كرد و از اين راه تشنج زدايي كنيم. اين مسأله همواره سياست كلي نظام بوده است. در واقع تشنج زدايي و خنثي كردن سياست‌هاي آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي يك اصل بود كه همگان به آن معتقد بودند. لذا امروز هم اين روش دنبال شده است. پس از جنگ و به عبارتي ديگر بعد از دولت آقاي هاشمي با هيچ كشور منطقه وارد مخاصمه نشديم. لكن هيچ گاه در اين راستا امتياز‌هاي ويژه‌اي هم نداده‌ايم و اين موجب شد كه موقعيّت عربستان در بين ملت‌هاي منطقه روز به روز روشن‌تر شود.


براساس آن رويكردي كه آقاي هاشمي دنبال مي‌كرد، تشخيص موقعيّت عربستان براي كشورها و ملت‌هاي جهان اسلام مشكل مي‌شد. در واقع وقتي ما سخاوت‌مندانه از اعتبار انقلاب اسلامي خرج مي‌كرديم و عربستان را مورد تأييد قرار مي‌داديم اين مسأله دشمن شناسي ملت‌هاي مسلمان را مخدوش مي‌كرد. ما در اين سال‌ها درگير نشديم اما به نوعي عمل كرديم كه ملت‌ها بتوانند نسبت به ماهيّت كشورهايي كه در پشت پرده با اسراييلي‌ها سازش نموده و مذاكره مي‌كردند و در پشت پرده جهت خنجر زدن به فلسطيني‌ها عمل مي‌كردند، شناخت پيدا كنند. اكنون براي همگان روشن شده كشورهايي كه آقاي هاشمي با آن‌ها رابطه‌ي بسيار خوبي داشتند نظير سعودي‌ها، اردن و بسياري از شيوخ منطقه، در پشت پرده و به طور مخفيانه با اسراييل مرتبط بودند. ما امتياز نداديم كه آن‌ها بتوانند با ترفندهاي تبليغاتي مسلمان‌ها را به نوعي فريب دهند، ولي از موضع تخاصمي هم با آن‌ها وارد نشديم. اين شيوه نسبت به آن‌چه كه آقاي هاشمي دنبال مي‌كرد، بسيار مدبّرانه‌تر، منطقي‌تر و معقول‌تر بود.

اين يك واقعيّت است كه دولت آل‌سعود در سفرهايي كه هاشمي و اطرافيانش به عربستان داشتند، تشريفات فراواني را براي آن‌ها ترتيب مي‌دادند؛ لكن اين تجليل، ملاك سنجش درستي براي سياست خارجي به شمار نمي‌آيد. البته لازم به ذكر است گفته‌هاي فوق به اين معني نيست كه در حال حاضر مجريان سياست خارجي ما ايراداتي ندارند. امروز نيز ضعف‌هاي چشم‌گيري در اين حوزه ديده مي‌شود اما وقتي مقايسه مي‌كنيم هرگز نمي‌توانيم آن دوران را به شرايط فعلي برتري دهيم.


آقاي هاشمي از سويي درخصوص نقش منفي عربستان در انقلاب‌هاي مردمي كشورهاي منطقه به خصوص جنايات رژيم آل سعود در بحرين عملاً سكوت كردند و از ديگر سو در مواضع اخيرشان كماكان از تيره و تار بودن مراودات با آل‌سعود ابراز نارضايتي نمودند. ارزيابي شما از اين شيوه چيست؟


خطاي آقاي هاشمي در اين زمينه بالاتر از اين است. در صورت استمرار وادادگي هاي ايشان، شايد انقلاب‌هاي منطقه به اين سرعت به اين نقطه نمي‌رسيد، چرا كه انقلاب اسلامي براي بسياري از كشورها شاخص است. يعني تأييد فرد يا دولتي توسط جمهوري اسلامي نقش به سزايي در نوع نگاه جهان اسلام به آن فرد يا دولت دارد. به بيان بهتر ملت‌هايي كه به انقلاب اسلامي و امام(ره) نگاه بسيار مثبتي داشته و دارند علي القاعده وقتي كه انقلاب اسلامي مهر تأييد بر يك حكومت مي‌زند، در موضع تخاصم با آن حكومت قرار نمي‌گيرند. لذا چنانچه سياست آقاي هاشمي ادامه پيدا مي‌كرد، قطعاً به اين سرعت تحولات اخير در كشورهاي تحت سلطه‌ي آمريكا مشاهده نمي‌شد.


ما سخن حق خودمان را بيان كرديم و بدون اين‌كه تقابل با آن‌ها داشته باشيم زمينه‌ي رشد ملت‌ها را فراهم ساختيم در حالي كه با ديپلماسي هاشمي هرگز به اين نقطه نمي‌رسيديم. همان گونه كه عرض كردم آقاي هادي اعلام كرد كه عربستان مثل انقلاب اسلامي است. بنابراين يا انقلاب اسلامي در نگاه آقاي هاشمي و دوستان وي تا اين حدّ دون پايه و سخيف است كه با عربستان برابري مي‌كند و يا آن‌كه سطح رژيم‌هايي كه در واقع در خدمت آمريكايي‌ها و صهيونيست‌ها هستند را از مقام دشمني با انقلاب به دوستي با آن بالا مي‌آورند.



آقاي هاشمي در خصوص رابطه با آمريكا، ضمن اشاره به تغيير مواضع اين كشور و نرم شدن سياست‌هاي خشن آن پس از دوران جنگ، تأكيد مي‌كند ما به تبع سياست رهبري كمي تلخ جواب مي‌داديم. هاشمي معتقد است شايد اگر با آمريكا هم مثل اروپا رفتار مي‌كرديم مشكلات كم‌تري براي ما پيش مي‌آمد. در حقيقت ايشان براي چندمين بار به اختلاف نظر خود با رهبري اشاره نموده و البته سربسته و آشكار نظر خود را صحيح مي‌داند. نظر شما در اين خصوص چيست؟


در اين زمينه به سه نكته بايد اشاره كرد: اولين نكته، سياست آقاي هاشمي در دوران رهبري امام(ره) و آيت‌الله خامنه‌اي در ارتباط با آمريكا است. متأسفانه در دوران رهبري امام(ره) و آيت‌الله خامنه‌اي، آقاي هاشمي در سخن چيزي را بيان مي‌كرد اما در عمل به نحوي ديگر ـ البته به صورت پنهاني و محرمانه ـ اقدام مي‌نمود. ايشان در مواضع اخيرشان اذعان دارند كه تلاش‌هايي داشتند كه با سد رهبري مواجه مي‌شد. اذعان به اين مسأله، نكته‌ي حايز اهميّتي است كه نشان مي‌دهد آقاي هاشمي پيرو مشي و سياست واحدي كه هم منطق و هم شرع از ما طلب مي‌كند، نبوده است.


ايشان مي‌توانستند در برابر سياست‌ها و نظرهاي امام(ره) و آيت‌الله خامنه‌اي نظر متفاوتي داشته باشند و اين امر نيز طبيعي است، ولي وقتي كه موضعي اتخاذ و سياستي اعمال مي‌شود، شرايط متفاوت مي‌گردد. وقتي رهبري بعد از شنيدن و مطالعه‌ي نظرهاي گوناگون، سياستي را اعلام مي‌كند تضعيف آن سياست و ايجاد دوگانگي در آن، شرط عقل، معرفت و ديانت نيست. اين‌كه كدام سياست و كدام نظر منطقي‌تر است، بحث ديگري است و بايد ديد كه اگر موضع آقاي هاشمي را دنبال مي‌كرديم چه وضعيّتي براي انقلاب اسلامي رقم مي‌خورد و موضع امام(ره) و رهبري چه وضعيّتي را براي ما در جهان اسلام رقم زد. اين مطلبي است كه حتي با استناد به اظهارنظرهاي خود آقاي هاشمي نيز مي‌توان در مورد آن به بحث پرداخت.


نكته‌ي دوم، تناقضي است كه در اظهارنظرهاي آقاي هاشمي رخ مي‌دهد. در پايان مصاحبه به فاصله‌ي يك سؤال ايشان تصريح مي‌كنند امروز مي‌توان در شرايط مساوي و با رعايت احترام متقابل با آمريكا مذاكره نمود، بنابراين معتقد هستند كه اكنون شرايط آماده شده است. به عبارتي اعتراف مي‌كنند زماني پنهان از ديد مردم، رابطه با آمريكا را دنبال مي‌كردند. در واقع دليل اين‌كه آقاي هاشمي رابطه با آمريكا را پنهاني دنبال مي‌كرد اين است كه نمي‌توانست مردم را توجيه كند. مردم جنايات متعددي را كه آمريكا از راه كودتا و جنگ افروزي و ... برضد ايران انجام مي‌داد، مي‌ديدند. لذا طبيعي بود كه آقاي هاشمي توجيه منطقي براي اين اقدام نداشته باشد و آن را پنهاني دنبال كند. اين بدان معناست كه در آن دوران ضديّت آمريكايي‌ها با انقلاب اسلامي آن چنان پررنگ بود كه اگر آقاي هاشمي تحركات خودش را آشكار مي‌كرد، ريشه‌ي سياسي خودش را در جامعه مي‌زد.


در خصوص اين تلاش پنهاني مي‌توان به مصداق خاصي اشاره نمود؟


خود آقاي هاشمي مي‌گويد ما ارتباط را دنبال مي‌كرديم ولي با سد رهبري مواجه مي‌شديم. به طور قطع ايشان آشكارا اين ارتباط را دنبال نمي‌كرد. چرا كه در اين صورت مردم برضد او مواضع تندي اتخاذ مي‌كردند. در فاصله‌ي يك سؤال ديگر ايشان مي‌گويد: «البته نمي‌توانيم تقصيرها را به گردن اين طرف -دولت آقاي احمدي نژاد- بيندازيم. اكنون آمريكايي‌ها رفتار تلخي با ما دارند ... رييس جمهور، وزير خارجه و ساير شخصيت‌هاي آمريكا برضد ايران اظهارنظرهايي دارند كه بسيار، تند است.» يك تناقض بارز در اين بين وجود دارد. از يك طرف مي‌گويند شرايط مساوي برقرار شده، احترام متقابل دارند و از طرف ديگر اذعان دارند كه آمريكايي‌ها با ما خيلي تند برخورد مي‌كنند و تصميم‌هاي جدّي براي براندازي جمهوري اسلامي دارند. باز در درون اين جمله هم اذعان مي‌كنند كه در گذشته نيز اين براندازي را دنبال مي‌كردند اما به اين صورت بروز نمي‌دادند. بنابراين آقاي هاشمي اذعان دارد آمريكايي‌ها نه در گذشته و نه در حال براي انتخاب ملت ايران هيچ احترامي قائل نبودند.
به راستي علّت اين تناقض چيست؟ مشي ايشان متناسب با مواضع خصمانه‌ي آمريكايي‌ها نبوده، بلكه از موضع انفعال است. وقتي كه آمريكايي‌ها مواضع خصمانه‌اي براي براندازي نظام منتخب ملت ايران اتخاذ مي‌كنند، ما نمي‌توانيم از موضعي بسيار زبونانه درخواست مذاكره سياسي بكنيم. آيا اگر خواستار مذاكره و برقراري رابطه با كشوري كه خواهان براندازي ما است شويم از اين رابطه تلقي احترام متقابل مي‌شود؟ مگر موضع مذاكره نبايد بر اساس احترام متقابل باشد؟ اولين اصل احترام متقابل اين است كه طرف مقابل شما را به رسميّت بشناسد و در جهت نابودي شما حركت نكند.


نكته‌ي بعد اين كه آقاي هاشمي سربسته و آشكارا مي‌گويد در آن مقطع، ما حرف نمي‌زديم، عمل مي‌كرديم اما در دولت آقاي احمدي نژاد حرف زده مي‌شود، ولي عمل نمي‌شود! «مسؤولان فعلي در زبان و گفتار جلوتر از دولت‌هاي قبلي پيش رفته‌اند ...»


به هرشكل در اين دولت نيز بعضاً حرف‌هاي بي‌ربطي نظير دوستي ميان ملت ايران و اسراييل مطرح مي‌شود. لكن در سياست خارجي براي اظهارنظرهاي فردي در اين جايگاه يك پول سياه هم ارزش قائل نمي‌شوند لذا اين قبيل اظهارنظرها صرفاً مي‌تواند چهره‌ي آقاي احمدي نژاد -و نه سياست خارجي نظام را- مخدوش نمايد. اين كه آقاي هاشمي تأكيد مي‌كند آقاي احمدي نژاد و اطرافيانش تابوي مذاكره با آمريكا را شكسته‌اند ولي ما اين گونه نبوديم، حايز اهميّت است. هاشمي معتقد است اين‌ها حرف‌هايي زده‌اند و در عمل با آن حرف‌ها همراهي نداشته‌اند يعني مثل ما عمل نكرده‌اند كه پنهاني بيايند با آمريكايي‌ها داد و ستد كنند. البته جهت اطلاع آقاي هاشمي ـ كه البته خيلي هم بي‌اطلاع نيست ـ لازم به يادآوري است افرادي مثل آقاي «مشايي» تلاش كردند با استفاده از مهره‌هاي آقاي هاشمي همان كارهاي پنهان را دنبال كنند اما تاكنون توفيقي كسب نكرده‌اند. چرا كه يك شاكله و تشكيلات منسجم با اين تفكر ندارند لذا در اين رابطه از آدم‌هاي «هاشمي» و «خاتمي» استفاده مي‌كنند.


به عبارتي، هر ضعفي كه در دولت آقاي احمدي نژاد ديده مي‌شود از زماني است كه پيوندهايي ميان اطرافيان وي با جريان آقاي هاشمي ايجاد شده است اما چون اين پيوندها هنوز بقا و استمرار پيدا نكرده تبديل به يك نقطه‌ي اتكا براي يك برنامه‌ي عملي نشده است. به هر شكل آقاي مشايي نيز از برقراري رابطه‌ي پنهان با آمريكايي‌ها ابايي ندارد. لكن بايد ساز و كاري كه اين مذاكرات پنهان را دور از چشم نظام دنبال مي‌كند، شكل بگيرد. اين اعتماد در آن مقطع در خصوص افراد آقاي هاشمي حاصل شده بود و آمريكايي‌ها مي‌توانستند به آن‌ها اعتماد كنند. طبيعي است كه در مورد اطرافيان منحرف آقاي احمدي نژاد نيز تحقق اين اعتماد نياز به گذشت زمان دارد تا بتواند به يك برنامه‌ي عملياتي منتهي شود.

آقاي هاشمي معتقد است در آن مقطع سران كشورها براي آمدن به ايران با هم مسابقه مي‌گذاشتند. اين در حالي است كه دوم خردادي‌ها همواره تأكيد داشته‌اند كه ما در حالي دولت را تحويل گرفتيم كه سفراي اروپايي به كشورهاي خودشان فراخوانده شده بودند و در حقيقت موشك‌هاي آمريكا به سمت ما نشانه رفته بود. اين تناقض در مواضع را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ با توجه به اين‌كه به جرأت مي‌توان گفت يك سر جبهه‌ي اصلاحات آقاي هاشمي و سر ديگر آن دوم خردادي‌ها هستند.


هميشه در انقلاب اسلامي فراز و نشيب وجود داشته است. لذا هيچ يك از رؤساي جمهور پيشين نمي‌توانند در اين خصوص مدعي باشند. ديپلماسي به گونه‌اي است كه حتي گاهي روابط ميان آمريكا و انگليس كه ارتباطشان مانند شغال و دم شغال است، تيره مي‌شود. لذا هرگز نمي‌توانيم ادعا كنيم كه همواره در حوزه‌ي ديپلماسي، يك شيوه‌ي ثابت وجود داشته است. در زمان قبل از آقاي هاشمي، حكم امام(ره) راجع به «سلمان رشدي» موجب گرديد كه روابط ما با اروپا به شدت تيره شود. البته مواضع افرادي مانند آقاي هاشمي شايد چيز ديگري بوده باشد. لكن امام(ره) بر اساس وظيفه و دفاع از اصول اسلام، اصل را بر برقراري روابط نگذاشت. چرا كه روابط براي حفظ اصول است. اگر در موقعيّتي اصول قرباني شود، روابط اصل نيست كه افتخار ما اين باشد كه آن را حفظ كرده و لذا اگر آن‌ها به مقدسات ما هم اهانت كنند هيچ‌گونه تجديد نظري در اين خصوص نكنيم. در اين راستا براي امام(ره) مهم نبود كه سفرا را احضار مي‌كنند و روابط را قطع مي‌نمايند. در ديپلماسي، منافع ملت يك اصل بوده و خود ديپلماسي ابزار به شمار مي‌رود. آقاي هاشمي به نوعي در اين رابطه عوام فريبي مي‌كنند. در دولت آقاي هاشمي نيز بر اساس مصالح كشور، هم فراز و هم فرود داشتيم.


ما در ارتباط با دفاع از حقوق هسته‌اي خود فراز و نشيب داشته‌ايم. اكنون فردي مصمم است حق ما را در اين ماجرا باز ستاند اما آيا اين به معناي آن است كه ما بد عمل مي‌كنيم؟ پاسخ روشن است؛ خير. همان‌گونه كه آقاي هاشمي اذعان دارد، به تعبير ايشان آمريكايي‌ها بسيار تند عمل مي‌كنند. ما در دو سال اخير برضد آمريكا هيچ اقدام عملي نكرده‌ايم جز اين‌كه مواضع اصولي برضد اسراييل اتخاذ نموديم. با اين حال مثلاً موشك به سمت اسراييل شليك نكرديم يا انفجاري در آمريكا صورت نداديم.


اما يك مسأله را بايد در نظر گرفت كه با گذشت عمر انقلاب اسلامي، هرچه موقعيّت عناصري كه در مقابل غرب كرنش دارند در جامعه رو به افول رود و نيز هرچه خيزش‌هاي اصيل مردمي در كشورهاي اسلامي رشد يابد موضع آمريكا نيز در قبال ايران خصمانه‌تر مي‌شود. به عبارتي اگر ما آمريكايي‌ها را مي‌پذيرفتيم و در مقابل برخورد تبختر آميز آن‌ها كرنش مي‌كرديم به طور طبيعي جهان اسلام نيز متأثر از ما در برابر آمريكا نمي‌ايستاد. آمريكايي‌ها مي‌دانند كه منشأ تنفر روز افزون از آن‌ها در منطقه و جهان، ايران است، به همين خاطر برضد ايران مواضع تندي اتخاذ مي‌كنند. لذا اين مسأله به معناي آن نيست كه يك دولت خاصي عملكردهاي خارج از عرف انجام مي‌دهد بلكه به وصيّت امام(ره) مربوط مي‌شود. امام(ره) مي‌فرمايند: «تمام فريادهايتان را بر سر آمريكا بزنيد. از آمريكا برائت بجوييد. نسبت به آمريكا و اسراييل همواره موضع خصمانه داشته باشيد.» اين‌ها توصيه‌هاي امام(ره) است. اگر برخي به واقع با اين مسايل مشكل دارند با صراحت بيش‌تري مخالفت خود را اعلام كرده و خود را پشت ضديّت با آقاي احمدي نژاد، پنهان نكنند.


به هر شكل رويكرد كلي نظام غيرقابل خدشه بوده و همان‌گونه كه در زمان حيات امام(ره)، اقدام‌هاي آقاي هاشمي راه به جايي نبرد و سياست ثابت نظام پيش رفت، در دولت آقاي احمدي نژاد هم افراد منحرف اطراف ايشان قادر نخواهد بود كه خللي در اين روند ايجاد نمايند. چرا كه سياست‌هاي نظام براساس رهنمودهاي امام(ره) و مقام معظم رهبري دنبال خواهد شد.
انتهاي پيام/م