خبرگزاری فارس: آیندهپژوهان دینباور باید چشماندازی قدسی،که مبتنی بر آموزههای برگرفته از آیات قرآن و روایات معصومان باشد بیافرینند، و همزمان تلاش نمایند تا از طریق ایجاد یک چارچوب نظری ـ عملی، این چشمانداز قدسی را در نظام برنامهریزی جامعه بگنجانند.
چکیده
«آیندهپژوهی»، علم و هنر کشف آینده و شکل بخشیدن به دنیای مطلوب فرداست. از ویژگیهای مهم این دانش، بهرهگیری از ابزارهای علمی به منظور ترسیـم چشمانداز متناسب با ارزشهای حاکـم بـر جامعه و برنامهریزی برای نیل به جامعة مطلوب است. از اینرو، جامعهشناسان آیندهپژوهی را ابزار هدایت اجتماعی دانستهاند.
اسلام نیز علاوه بر جامعة آرمانی، که نوید تحقق آن را در فرجام تاریخ داده است، از پیروان خود انتظار دارد که با الهام از شاخصهای آن جامعـة آرمانـی، بـه اقتضای امکانات و توانمندی اجتماعی خود، بکوشند تا در یک روند تکاملی حداقلهایی از ویژگیهای جامعة مطلوب اسلامی را محقق سازند.با الهام از آموزههای اسلامی همچون سنتهای اجتماعی و صبغة عبرتآموزی آن و فلسفة انتظار، میتوان نوعـی آیندهپژوهی دینـی را استخراج نمود که حاصل آن، ترسیم چشماندازی دقیق از آیندهای آرمانی باشد. با قراردادن این آیندة مطلوب به عنوان هدف، میتوان آیندههای مقدور را به عنوان حلقههای میانی نیل به ویژگیهای جامعة آمادة ظهور، طراحی و تعریف نمود.
کلید واژهها: آینده، آیندهپژوهی، آیندهنگری، جامعة آرمانی، سنتهای اجتماعی، انتظار.
مقدمه
جامعة آرمانی موضوعی است که در طول تاریخ بشری، همواره ذهن اندیشمندان و متفکران اجتماعی را به خود مشغول داشته است. این امر موجب پدید آمدن طرحهای متعددی گردیده که در خلال آنها جامعهای مطلوب ترسیم شده است. در این زمینه، منابع و مستندات متعددی در دسترس میباشد که در قالبهای متنوعی پدید آمدهاند.
بسیاری از آنها صورت مکتوب طرحها و تصویرهای آرمانشهری هستند که در طول تاریخ مکتوب بشر شکل گرفتهاند. برای مثال، میتوان به آثار افلاطون به خصوص کتاب «جمهور»، تفکرات سنتآگوستین در «شهر خدا»، «اتوپیا»ی تامس مور، و «مدینة فاضله» فارابی اشاره نمود. در کنار این طرحهای آرمانشهری، که فراوان وجود دارد، برخی منابع موجود نیز به نقد و تحلیل رویکرد آرمانشهری پرداختهاند.
از سوی دیگر، دین مبین اسلام نیز همانند تمام ادیان آسمانی موجود، فرجام تاریخ و جامعة بشری را بسیار روشن و امیدآفرین ترسیم کرده است. اما نکتة مهم دیگری که بهانة تدوین این نوشتار گردید آن است که، اسلام علاوه بر نوید آیندهای روشن در پایان تاریخ، همواره پیروان خود را به رعایت برخی امور برای تحقق جامعهای مطلوب در هر عصر و زمانی دعوت کرده است.
بر اساس آموزههای شیعی، ظهور حضرت مهدی موعود و شکلگیری جامعة آرمانی اسلام، آخرین حلقة مبارزات اهل حق و باطل است. اما اسلام از پیروان خود میخواهد که در راستای آن جامعة آرمانی به تلاش و کوشش بپردازند و «انتظار» را پیشة خود سازند. روشن است که تحقق ویژگی «انتظار» در جامعه اسلامی، مستلزم احراز شرایط و شاخصهایی است که نشانگر تحقق برخی مراتب حداقلی جامعة مطلوب اسلامی است.
بررسی چگونگی برنامهریزی اجتماعی برای نیل به مراحل و مراتب گوناگون جامعة مطلوب اسلامی، و نزدیک شدن به ویژگیهای جامعة عصر ظهور، از اهداف تحقیق میباشد. در واقع، این مقال در پی پاسخ به این سؤال است که مراحل پیش از ظهور، که زمینهساز شرایط مناسب برای شکلگیری ظهور و احیاناً تعجیـل در آن است، چگونه تحقـق مییابند؟ تغییرات اجتماعی لازم، چه مسیـری را طی میکنند. و شاخصهای فرهنگی ـ اجتماعی جامعه در آستانة ظهور با چه رویکردی میتواند زمینهساز تسریع در امر ظهور باشد؟
نویسندة این سطور معتقد است که، با تکیه بر اموری مانند فرآیندی بودن شکلگیری جامعة آرمانی اسلام، و تأکید اسلام بر اختیار و نقش انسانها و جوامع در روند شکلگیری جامعة مطلوب، میتوان گفت: جامعة مطلوب اسلامی دارای مراتب تشکیکی بوده و در هر عصری با توجه بـه اقتضائات زمانی و مکانی، برخی از ویژگیهای مورد نظر اسلام دربارة جامعة مطلوب امکان تحقق دارد. اما مهم آن است که جامعة اسلامی همواره بکوشد تا حرکتش، حرکتی تکاملی و رو به رشد باشد. در همین راستا، یکی از اقتضائات مذکور، دانش و امکانات علمی است که در هر عصری وجود دارد یا میتواند پدید آید.
امروز، دانش آیندهپژوهی به عنوان یک دانش نوپدید، اهدافی را تعقیب میکند که نوعی ساماندهی اجتماعی و چشمانداز پردازی برای وضعیت مطلوب در آن مشاهده میگردد. به گونهای که جامعهشناسان آن را «ابزار هدایت اجتماعی» و «دانش شکل بخشیدن به آینده» دانستهاند. بر این اساس، میتوان تحقیقی را سامان داد که با بررسی دقیق اهداف، مبانی و روشهای دانش آیندهپژوهی، امکان استفاده از آن را در محقق ساختن جامعة مطلوب اسلامی ارزیابی نماید.
به عبارت دیگر، در این تحقیق تلاش میشود تا امکان نوعی آیندهپژوهی دینـی و مبتنی بر نقش ویژگیها و مؤلفههای جامعة آرمانی اسلام در تعیین ارزشها و هنجـارهای جامعـة موجود و نیـز جهتدادن به نحوة کنشهای اجتماعی در قالب برنامهای جامع و سلسلهمراتبی بررسی گردد، تا شاخصهای جامعة عصر غیبت، به شاخصهای جامعة مطلوب عصر ظهور نزدیک گردیده و در سایهسار آن ارتقا یابد. نوپا بودن دانش آیندهپژوهی، به خودی خود، محدودیتهای بسیاری را در امر تحقیق پدید میآورد. اما فقدان تحقیقات مقدماتی کافی، که گامهای نخستین چنین پژوهشی را تشکیل دهد، از دیگر مشکلات این گونه تحقیقات است.
بنابراین، تحقیق حاضر، بر این نکته تأکید میکند که آیا دانش آیندهپژوهی و ابزارها و امکاناتی که در اختیار پژوهشگر قرار میدهد، از توانایی مناسبی برای بهرهگیری در حوزة مطالعات دینی ـ اجتماعی، به خصوص شکلگیری جامعة آرمانی اسلام برخوردار است؟ بررسی چنین موضوعی مستلزم آن است که از یک سو، مبانی این علم و از سوی دیگر، مبانی دینی مرتبط با این مبحث مورد دقت و تأمل قرار گرفته و موارد سازگاری آنها را مشخص سازیم تا میزان و شیوة بهرهگیری از این دانش را در حوزة مطالعات اجتماعی دینی روشن نماییم.
بر این اساس، سؤال اصلی این تحقیق حاضر این است: آیا از دانش آیندهپژوهی میتوان در فرآیند شکلگیری جامعه مطلوب اسلامی بهره گرفت؟ و اگر پاسخ این سؤال مثبت باشد، سؤال دیگری مطرح شود و آن اینکه میزان و نحوة استفاده از دانش آیندهپژوهی برای این منظور چیست؟
تعریف آیندهپژوهی
ماهیت علوم انسانی، به ویژه علوم اجتماعی به دلیل سروکار داشتن با انسان و رفتارهای او و نیز چندلایه بودن واقعیت اجتماعی، به گونهای است که اندیشمندان این عرصه را برای ارائة تعاریف یکسان دربارة مفاهیم مورد بحث، دچار حیرت و سرگردان میسازد. برای مثال، جامعهشناسان تاکنون پیرامون تعریف مفاهیمی چون فرهنگ، کجروی، نهاد و... به اتفاق نظر نرسیدهاند. از اینرو، تلاش میشود تا ویژگیهای اساسی مفاهیم مورد توجه و تأکید باشد.
در نوشتار نیز به ناچار برخی از تفاوتها را در حوزة مفهومی مورد توجه قرار دهیم؛ زیرا در حوزة مطالعات آینده از واژگان متعددی استفاده میشود که عدم رعایت مرزبندی مفهومی بین آنها، از مهمترین نقاط ضعف این مباحث است. مهمترین واژگانی که در حوزة مـطالعات آینـده به کار میرود عبارت است از: آیندهنگری، پیشگویی، آیندهپژوهی، پیشبینی و آیندهنگاری.
آیندهنگری: قلمرو مفهومی عام و گستردهای است به معنای توانایی تصور آینده از طریق مطالعه، تحقیق و یا تصویرپردازی. چنین نگرشی میتواند با بهرهگیری از روشهای علمی، آموزههای دینی، و یا شهود غیرمادی به دست آید. روشن است که رویکرد شخص آیندهنگر، بر اساس مبانی معرفتی او میتواند رویکردی الهی و مبتنی بر آموزههای معنوی بوده یا آنکه صرفاً مادی باشد.
پیشگویی: عبارت است از بیان وقوع حتمی رخدادهایی در آینده، که معمولاً فاقد مبنای علمی قابل قبول در هر عصر میباشد. پیشگوییها به دو دستة کلی تقسیم میشود: بیاناتی که مبتنی بر یافتههای متافیزیکی بوده و ریشه در وحی و معنویت دارند که دارای پشتوانه استدلالی عقلی است و بیاناتی که تنها دارای ابعاد مادی و دنیوی بوده و بیشتر متکی بر باورهای خرافی میباشند. یکی از ویژگیهای پیشگویی، قطعیت آن است. یعنی آیندهنگر ادعا میکند که بدون خطا و اشتباه، آینده را دریافته است. اما در بقیة موارد، آیندهنگر درصدی از احتمال خطا را میپذیرد.
آیندهپژوهی: فرآیند مطالعه و بررسی آیندههای محتمل از طریق روشهای علمی است. در این فرآیند، مراحل مهمی طی میشود که عبارت است از: شناخت تغییر، نقد و تحلیل آن، ترسیم آیندههای مختلف و محتمل، ترسیم آیندة مطلوب و در نهایت، برنامهریزی و تعیین راهبردهای نیل به آن.
یکی از وجوه تمایز آینـدهپژوهی، عقلانیـت موجود در آن است؛ زیرا خروجی فرآیند آیندهپژوهی با اصول و معیارهای عقلی و منطقی بشر قابل بررسی و داوری است. برای توضیح دو واژة «پیشبینی» و «آیندهنگاری» باید به این نکته اشاره کنیم که از هنگام پیدایش دانش آیندهپژوهی در دهـة 1960م و گسترش آن تا به امروز، دو سنت و رویکرد متفاوت در این حوزه وجود داشته است:
پیشبینی: در این روش، دانشمندان یافتهها و دادههای برگرفته از دورههای زمانی گذشته و حال را بـرای بررسـی سیـر و شکـل رونـدهای آینـده و وقـوع احتمـالی آنها استفاده میکنند. میتوان پیشبینی را حدسی علمی دربارة ادامة روند متغیرهای خاص در آینده دانست که معمولاً با درصدی از خطا، از سوی دانشمندان پذیرفته میشود. این سنت به شدت «نخبهگرا» است و پیشبینی آینده را به گروهی خبره میسپرد که علاوه بر آیندهپژوهی، اطلاعات گستردهای هم در خصوص موضوع مورد پیشبینی دارند.
آیندهنگاری: در این سنت تلاش میشود تا آیندهپژوهی از حالت نخبهگرایانه خارج شده و به یک تلاش مشترک در سطح جامعه تبدیل گردد. آیندهنگاری، تلاش برای ایجاد یک ظرفیت بشری عام است که تکتک افراد جامعه را قادر میسازد تا درباره آینده بیندیشند، احتمالات آینده را بررسی، مدلسازی و خلق کرده و در مقابل آن واکنش نشان دهند.
بنابراین، آیندهنگاری، اهدافی فراتر از پیشبینی را دنبال میکند و ضمن پرداختن به چالشهای اصلی، در جستوجوی رسیدن به یک درک مشترک دربارة آینده و چگونگی ساخت آن است. یعنی علاوه بر شناخت و کشف آینده، درصدد ساختن آینده به صورت مطلوب میباشد. برای تکمیل این مقایسه باید گفت: در پیشبینی، به دلیل آنکه متغیرها عمدتاً کمّی، عینی و شناخته شدهاند، آینده نیز مجرد و منفرد از تغییرات ناخواسته فرض میشود.
در واقع، اساس پیشبینی بر ادامة وضع موجود با کمی تغییر استوار است. اما در آیندهنگاری، متغیرها دارای قلمرو بسیار گستردهتری بوده و توجه بسیاری به متغیرهای کیفی میشود، حتی این متغیرها میتوانند ذهنی و مستتر باشند. بنابراین، در آیندهنگاری بر یک آینده متمرکز نمیشویم، بلکه چندین آیندة محتمل به صورت همزمان مورد توجه قرار میگیرند.
نکتة قابل توجه آن است که، نباید از آیندهپژوهی، انتظار پیشبینی دقیق آینده را داشت، زیرا همانگونه که پیشتر اشاره شد، توانایی این دانش، فقط در حد تشخیص چندین آیندة محتمل با تکیه بر متغیرهای کمی و کیفی، و تا حدی شفافسازی راههای ممکنی است که به آینده رهنمون میشود. البته پس از این شناسایی، انتخاب آیندة مطلوب و اِعمال نفوذ برای تحقق آن، نقشی سرنوشتساز برای جامعه خواهد داشت. ارزش چنین علمی در آن است که میتواند با مهندسی هوشمندانة آینده، راهنمای تصمیمگیریهای امروز باشد.با توجه به آنچه گذشت، میتوان تعریف کارکردی زیر را، که از جامعیت مناسبی نیز برخوردار است، به این بخش افزود: آیندهپژوهی معرفتی است که مردم را نسبت به رویدادها، فرصتها، و مخاطرات احتمالی آینده هوشیار نگه میدارد.
ابهامها، تردیدها، و دغدغههای فرساینده را تا حدی میکاهد، توانایی انتخابهای هوشمندانة جامعه و مردم را افزایش میدهد و به همگان اجازه میدهد تا بدانند که به کجاها (آیندههای اکتشافی یا محتمل) میتوانند بروند ؛ به کجاها (آیندههای هنجاری یا بایسته) باید بروند و از چه مسیرهایی (راهبـردهای معطـوف به آینـدهسازی) میتواننـد با سهولت بیشتری به آینـدههای مطلـوب خود برسنـد. آیندهپژوهی در حقیـقت، دانش و معرفت «شکلبخشیدن به آینده» به گونهای آگاهانه، فعالانه، و پیشدستانه است.
مبانی نظری آیندهپژوهی
ماهیت میانرشتهای دانش آیندهپژوهی سبب گردیده تا آیندهپژوهان در طیف وسیعی از دانشها و گرایشها، که هر یک با موضوعات و مسائل متفاوتی سروکار دارند، قرار گیرند. اما بررسی آثار آنان نشان میدهد که، همگی به مباحث دگرگونی و تغییرات اجتماعی علاقمند هستند. البته، ماهیت آیندهپژوهی نیز به گونهای است که خواه ناخواه تغیـیر و دگرگـونی اجتماعـی را میطلبـد.
نظریههای مورد توجه آیندهپژوهان، غالباً متأثر از «تصویر آینده» پولاک است که مفهومی نظری و اساسی در مطالعات آینده تلقی میشود. پولاک به این سؤال مهم میپردازد که آیا تصویر مثبت یک ملت از آینده، پیامد موفقیت آن ملت است یا موفقیت یک ملت، پیامد تصویر مثبت آن ملت از آینده است؟ وی پس از بررسی سیر پیشرفت تمدنهای کهن مانند ایران باستان، اقوام و ادیان مانند یهود، همچنین نقاط عطف تاریخ مانند نوزایی، عصر روشنگری و انقلاب صنعتی نتیجه میگیرد که تصاویر آینده و چشماندازهای الهام بخش مقدم بر کامیابی جمعی است.
از نظر وی، جوامع موفق، آرمان و رویا را به چیزی مهمتر و قویتر به نام بینش، تبدیل کردهاند، که البته، این بینشهای مهم نیز مقدمة موفقیتهای مهم است. او با تأکید بر نقش نخبگان، معتقد است که ابتدا رهبران پندارة محکمی از آینده نشان میدادند، جوامع این پنداره را میپذیرفتند و از آن حمایت میکردند و با همکاری، آن پنداره را تحقق میبخشیدند.
آیندهپژوهان با بهرهگیری از این مفهوم، یک حکم نظری کلی صادر میکنند مبنی بر اینکه: «تصویرهای آینده، به اقدامات فردی و گروهی شکل میدهند». از نظر آیندهپژوهان اجتماعی، اگرچه ممکن است گذشته، حال را به نوعی مشروط و مقید نماید، اما تصورات جامعه از آیندة خود نیز میتواند سبب شکل گرفتن حال باشد؛ زیرا این تصویرهای آینده به اقدامات ما در زمان حال جهت میدهد و متقابلا «وضع موجود» و اقدامات کنونی، دورة آینده را پدید میآورند. زمانی که افراد جامعه، توانایی به تصویر کشیدن نقش اجتماعی خویش در آینده را داشته باشند، آرا، عقاید، ارزشها و رفتارهایی که چنین تصویری را ساخته، بر زمان حال تأثیر میگذارد و آن را غنی میکند.
یکی دیگر از مبانی نظری آیندهپژوهی، «عدم قطعیت» آینده است. آینده به مقطعی از زمان اشاره میکند که هنوز فرا نرسیده و وجود ندارد. در واقع، جهان آینده، هدف اقدامات کنونی ماست. این نوع انعطافپذیری آینده از یکسو، پیشبینی آن را دشوارتر میسازد و از سویی، اهمیت مطالعة آن را بیشتر میکند.مهمترین جنبة آیندهپژوهی از حیث روش، به دست آوردن احتمالات متناظر برای سناریوهای گوناگون و محتمل است. چنین فرضیهای این حقیقت را تصدیق میکند که آینده، پیشاپیش و به صورت غیرقابل اجتنابی بر انسانها تحمیل نشده است؛ «گوده» از اصطلاح آیندة «باز و خاتمه نیافته» استفاده میکند و مینویسد:
در هر زمان خاصی، مجموعهای از آینـدههای ممکن وجود دارد و آینـدة واقعی، حاصل تعامل میان بازیگران گوناگون در یک وضعیـت خاص و مقاصد هر یک از آنان خواهد بود. این که آینده چگونه تکوین مییابد، به طور یکسان توسط عمل انسانها و نفوذ علیتها تبیین میشود. در واقع، کثیر بودن آینده و دامنة آزادی عمل انسانها، یکدیگر را تبیین میکنند. آینده نوشته نشده است، بلکه در معرض آن است که ایجاد شود.
از دیگر اصول اساسی و مشترک در تمام اندیشههای آیندهپژوهانه این است که، کل جهان هستی یکپارچه است. «تأکید بر ارتباط متقابل همه چیز در جهان ـ از جمله انسان ـ و نیز پافشاری بر عدم امکان درک کامل هر موجودیت منفرد، بدون توجه به جایگاه آن در کلّ هستی، مفاهیم اساسی آیندهپژوهی امروز را تشکیل میدهند». در این دیدگاه و تفکر کلگرا، انسان مثل همة کائنات، بخشی از هستی را تشکیل میدهد و موجودیت تکتک افراد بشر وامدار عملکرد کلّ کیهان بوده و نمیتواند از آن جدا باشد. وحدت هستی، با تکیه بر وحدت در زمان و فضا، به این معنا اشاره دارد که جهان آینده از درون جهان حال خلق میشود.
اهداف آیندهپژوهی
آیندهپژوهی سه وظیفه برای خود در نظر گرفته که در قالب آن، اهداف متعددی تأمین میگردد:
1. رویارویی آگاهانه با روندهای آتی به منظور کاهش خسارتهای ناشی از غافلگیری؛
2. تصحیح روندهای موجود با نگاه به آینده؛
3. تلاش برای شکلگیری آیندة مطلوب.
بر اساس این وظایف، میتوان اهداف ذیل را برای آیندهپژوهی تعریف کرد:
1. تهیة چشمانداز و اولویتبندی مسائل؛ این امر موجب میگردد تا درک روشنی نسبت به فرصتها و چالشهای آینده به دست آوریم و در برابر رویدادهای آینده برخورد فعال داشته باشیم. برای مثال میتوان برای کنترل بسیاری از تحولات آینده قابل پیشبینی چارهجویی نمود یا برای تسریع برخی روندها برنامهریزی کرد.
2. تبیین، ارزیابی و تدوین معیارهای اجتماعی؛ بر این اساس، افراد جامعه میتوانند آیندههای گوناگون را مورد ارزیابی و سنجش قرار دهند. ارزشها جزء سازوکارهایی هستند که جوامع را در گزینش روش زندگی، راهنمایی و هدایت میکنند. و آیندهپژوهان این هدف را با کاوشهای منظم برای کشف انتخابهای مختلف برای آینده دنبال میکنند. آنها خواهان تفکر معطوف به آینده هستند و میکوشند تا تصویرهای تازهای از آینده بیافرینند. «اسلاتر» برخی از ارزشهای مورد آیندهپژوهان را چنین بیان نموده است:
ـ توجه به آزادی و رفاه بشر، رضایت از زندگی و شادکامی در سطح فردی؛
ـ وفاق اجتماعی، صلح، آرامش و عدالت اجتماعی؛
ـ ظرفیتهای ادامة زندگی بر روی زمین».
3. تعهد و التزام نسبت به نسلهای آینده؛ چنین احساس مسئولیتی، آیندهپژوهان را وا دار میکند تا به دفاع از آزادی و سعادت نسلهای آینده، یعنی انسانهایی که هنوز به دنیا نیامدهاند بپردازند.
4. شناخت عـوامل تغییر و دگرگـونی در جامعـه؛ آیندهپژوهان، علت اصلی پیـشرفتهای فنـاورانه و نیز دگرگونی نظمهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را شناسایی نموده و میکوشند تا تحولات غیرمنتظره و خارج از کنترل انسان را که چارهای جز تسلیم در برابر آنها نیست، مشخص کنند. البته، تلاش میکنند تا تحولات قابل انتـظاری را که در کنترل آدمی قرار میگیرند نیز معلوم نمایند.
5. پرداختن به زمان حال؛ تفکر دربارة آینده، برای شناخت تکلیف زمان حاضر است تا با توجه به اوضاع و احوال فعلی و امیدهای آینده، آیندة مطلوب و دلخواه را ایجاد کرد. نتایج آیندهپژوهی به افراد و جوامـع این امکان را میدهد که خواستة فعلی خود را با خواستة آتی سنجیده و با هم مقایسه کنند. گاهی افراد بر اساس برنامهریزی، خود را از بعضی چیزها محروم میکنند و در مقابل، به انتظار تحقق آرزوهایی والاتر در آینده مینشینند.
اهداف پنجگانة فوق، بدین صورت محقق میگردد که آیندهپژوهان با مطالعه و بررسی تصاویری از آینده، که در ذهن اقشار مختلف جامعه وجود دارد، و نیز با تجزیه و تحلیل تصاویر شاخص اجتماعی و تأثیر آنها در طلوع و غروب تمدنها، روندهای ممکن و محتمل را توصیف نموده، اهداف و ارزشها را تعیین کرده و با ارائه تصاویر گوناگون از آینده، سیاستهای جایگزین را پیشنهاد میکنند. بحث طراحی و نوسازی جامعه نیز در همین چهارچوب قرار دارد. و آرمانهای فرازمانی و مطلق تنها در این صورت با آیندهپژوهی در ارتباط بود. و در آیندهسازی مطلوب تجلی میکنند.
روشهای آیندهپژوهی
همانگونه که اندیشمندان فعّال در حوزة آیندهپژوهی، دارای گرایشهای بسیار گوناگون هستند، دانش آیندهپژوهی از جهت روش نیز، شامل طیف گستـردة از تحلیـلهای سیاسی ـ اجتماعی تا تحلیلهای رایانهای و آماری است که روشهای علوم طبیعی و اجتماعی تا الگوپردازیهای ساده را در بر میگیرد. اما جملگی مترصد نوعی تصمیمسازی هوشمندانه و آگاهانه در برابر آینده هستند که به طور کلی دو نوع بررسی را در دستور کار خود قرار میدهند:1. آنچه در آینده اتفاق میافتد و اهمیت پیدا میکند؛ 2. آنچه باید در آینده اتفاق بیفتد و مسائلی که باید اهمیت پیدا کند.در یک بررسی گستردة بینالمللی، بیش از 17 رویکرد روششناسانه، که غالباً با تلفیقی از یکدیگر به کار میروند، شناسایی شده است. در اینجا، چند نمونه از رایجترین و مهمترین فنون و ابزارهای آیندهپژوهی را به اختصار معرفی میکنیم:
1. دیدهبانی: دیدهبانی به معنای پایش مستمر تغییرات جهانی، در زمینههای مختلف، توسط یک اندیشکده یا گروه علاقمـند به آیندهپژوهی است. «دیدهبانی از مؤثـرترین روشهای آیندهپژوهی است و نوعاً بر پایة بررسی نظاممند محتوای مطالبِ روزنامهها، مجلهها، پایگاههای اینترنتی و سایر رسانهها به منظور کشف «سیگنالهای تغییر» انجام میشود. دیدهبانان به جای پایش رویدادها بر پایـش «روندها»، یعنی «تغییرات مستمر در طـول زمان» تمـرکز میکنند». دادههایی که از طریق دیدهبانی نظاممند به دست میآید، به سیاستگذاران و برنامهریزان در عرصههای گوناگون کمک میکند تا همواره آماده بوده، و به اصطلاح غافلگیر نشوند.
2. سناریوسازی: هدف سناریوسازی، گستـرش تفکر دربارة آینده و عریضتر کردن طیف آیندههای جایگزین است که میتواند مورد نظر ما باشد. سناریوها برای فهم نتایج و پیامدهای احتمالی تصمیم ما به ما کمک میکنند؟ «سناریو به ما میآموزد که دربارة «نامعلومیها» بیندیشیم و فرضهای دست و پاگیر امروزی را از دست و پای ذهن خویش باز کنیم تا بتوانیم گسستهایی را که ممکن است جهانِ ما را دگرگون سازند شناسایی کنیم».
در آیندهپژوهی معمولاً چندین سناریو وجود دارند تا تصمیمگیران بدانند ممکن است برخی رویدادهای آینده، سناریوی بسیار محتملی را که مبنای برنامهریزی آنها بوده، از اعتبار ساقط کند. روشن است که آنچه مورد توجه سیاستگذاران است، مخرج مشترکی است، که از این سناریوهای متعدد و چندگانه به دست میآید و مبنای تدوین استراتژی آنان خواهد بود.
3. تکنیک دلفی: این روش، به طور خاص توسط آیندهپژوهان ابداع گردیده است. جی. لمبرت دربارة این تکنیک مینویسد:هدف دلفی، تجمیع دامنهای گسترده از تخصصها و دیدگاههای واگرا و دستیابی به یک تفاهم نهایی بود. فرآیند دلفی ماهیتی تکراری دارد. به این ترتیب، گروهی از خبرگان در دورههای متوالی به فهرستی از پرسشها پاسخ میدهند.
در پایان هر دور، شرکتکنندگان جمعبندی پاسخها را ملاحظه کرده و میتوانند بر اساس باور دیگران پاسخهای خود را تغییر دهند. پاسخها به گونهای جمعبندی میشوند که گویندة آنها ناشناس باقی بماند تا امکان وزندهی بیش از حد به پاسخ اشخاصی که اعتبار بالایی در جمع دارند از بین برود.غالباً این تکنیک را با تحلیل اثر متقاطع، ترکیب کرده و بررسی میکنند که اگر مسئلة دیگری به شکلی خاص تغییر میکرد، چه اتفاقی برای یک رویداد رخ میداد.
4. تحلیل تاریخی: مطالعة تحلیلی تاریخ میتواند برای پیبردن به رویدادهای احتمالی آینده عبرتآموز باشد. «تحلیل تاریخی به طور ضمنی مبتنی بر این گزاره است که گاهی «تاریخ تکرار میشود». براین اساس، میتوان یک موقعیت کنونی را با یک یا چند موقعیت تاریخی مشابه مقایسه کرد و از این رهگذر فهمید که سرانجام آن چه خواهد شد».
5. چشماندازپردازی: اکثر آینـدهپژوهان، خواهان ابداع تصـویرها و چشماندازهایی از آیندة مطلوب برای جوامع، سازمانها یا افراد هستند. آیندهپژوهان عموماً کار خود را با مرور رویدادهای گذشته و موقعیت کنونی آغاز کرده، چشماندازی از آیندههای مطلوب ایجاد میکنند و میکوشند تا راههای مشخص و خلّاقانهای را برای شکلبخشیدن به چنین آیندههایی بیابند.
در این رویکرد، همواره روندهای گذشته به حال و آینـده با همین سرعت و آهنگ که داشتهاند تداوم نمییابند. «اگر ملتها و جوامع بخواهند دچار فلج الگویی نشوند، باید پدیدههای نوظهور را ردّیابی کرده و تغییر الگوها و پارادایمها را که به سرعت در حال وقوع هستند، هوشمندانه مشاهده کنند».تحقیق حاضر، ما را به این نتیـجه رهنمون میکند که دانـش آینـدهپژوهی به شایستگـی میتواند برنامههای منسجمی را با ارائة روشها و ابزارهای کارآمد خود برای نیل به یک جامعة مطلوب طراحی نماید. اما اینکه مبانی و اهداف آیین مقدس اسلام نیز در فرآیند بهرهگیری از این دانش، مصون و محفوظ میماند، منوط به بررسی مسائل دیگری است.
حمیدفاضل قانع
منبع: فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی شماره1
ادامه دارد.................

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد