91/12/22 - 00:15
شماره: 13911217000314
بخش دوم و پایانی/
آینده پژوهی و جامعه مطلوب اسلامی

خبرگزاری فارس: با الهام از آیاتی که مژده وراثت زمین را به مؤمنان داده و فرجامی قدسی را به جامعة بشری نوید می‌دهند، و نیز با بهره‌گیری از روایاتی که ذیل این آیات مطرح شده‌اند، و از حیث روشی به انگاره«انتظار فرج» توجه داده‌اند،می‌توان نوعی آینده‌پردازی دینی را تـدوین نمـود.

خبرگزاری فارس: آینده پژوهی و جامعه مطلوب اسلامی

جامعة مطلوب اسلامی

اسلام دینی اجتماعی است، احکام فردی آن نیز آهنگ اجتماعی دارد و از آن‌ها در جهت اصلاح و تقویت روابط اجتماعی و اجرای اهداف جامعه بهره می‌گیرد. اسلام میان عبادات فردی و اجتماعی پیوند برقرار کرده است، برای مثال، نماز، که تبلور عینی ایمان و اعلام وابستگی و نیاز به پروردگار یگانه است، هر چند در آغاز به صورت فردی تشریع گردید ولی در مراحل بعدی، بُعد اجتماعی آن به صورت ویژه و خاص از مسلمانان خواسته شد. یا روزه، که عبادتی کاملاً فردی و فاقد نمود خارجی است، با فرا رسیدن عید فطر و برپایی نماز عید، بُعدی اجتماعی یافته است.

پس هدف اسلام، تنها پرورش افراد دیندار و متعبد نیست، بلکه ساختن جامعه‌ای مطلوب و نمونه هست؛ جامعه‌ای که روابط اجتماعی آن بر اساس اهداف و احکام دین سامان گیرد. جامعه‌ای ارزش‌مدار، معتدل و جهانی، که در آن سعادت فرد با سعادت جامعه پیوند خورده و میان مسئولیت‌های اجتماعی و ایمان اسلامی ارتباطی قوی و جدایی ناپذیر به وجود آمده است.

قرآن کریم مردم را به ساختـن چنیـن جامعة مطلوبی فرا می‌خـواند و آنان را نسبت به جامعـه، بی‌تفاوت رها نمی‌سازد. بلکه آنان را به حضور در جامعه، فعالیت در راستای شکل‌دهی مطلوب آن، تحمل سختی‌ و شداید این مسیر و همچنین پاسداری از دست‌آوردهای آن دعوت می‌کند، آنجا که می‌فرماید:«یا أیها الذین آمنوا اصبِروا وَ صابِروا وَ رابِطوا وَ اتَّقوا اللهَ لَعَلّکم تُفلِحونَ»؛(آل‌عمران: 200) ای کسانی که ایمان آورده‌اید، (در برابر مشکلات) صبر پیشه سازید و در برابر دشمنان استقامت نمایید و از مرزهای خود مراقبت کنید و تقوای الهی پیشه سازید، شاید رستگار شوید.

در تفسیر نمونه برای توضیح واژة «رابطوا» آمده است: «مرابطه معنای وسیعی دارد و هرگونه آمادگی برای دفاع از خود و جامعة اسلامی را شامل می‌شود... اگر در بعضی از روایات به علما و دانشمندان نیز «مرابط» گفته شده است... به دلیل آن است که آنها نگهبانان عقاید و فرهنگ اسلام‌اند». لازمة چنین دفاعی آن است که مسلمانان همواره در جمع باشند، از عزلت گزینی خارج شده و به تشکیل جامعة اسلامی و تثبیت و استقرار مطلوب آن اقدام نمایند.بر این اساس، می‌توان گفت: بر خلاف سایر اندیشمندان، که در عالم خیال به ترسیم جامعة آرمانی پرداخته‌اند، اندیشمندان مسلمان که آموزه‌های راه‌گشای قرآن را برای استخراج شاخص‌های جامعـة مطلوب در اختیار داشتـه‌اند، بیشتر به تفسیر و تبیین آن پرداخته‌اند نه وضع و ابداع.

سنت‌های اجتماعی

پدیده‌های اجتماعی و تحولات مرتبط با آن، براساس یک سلسله قوانین ویژه شکل می‌گیرند. پیروزی و شکست، کامیابی، عزّت و ذلت جوامع گوناگون بشری، دارای حساب دقیق و منظمی است که با شناختن آن می‌توان بر جریانات و پدیده‌های عصر حاضر آگاهی یافت و در جهت سعادت مردم از آنها بهره جست. این روابـط خـاص را می‌توان «قانـون اجتماعی» نامیـد که در فرهنگ قرآنی، «سنت» ‌نامیده می‌شود.

«سنت» که در لغت به معنای سیره و روش (اعم از نیک و بد) می‌باشد، در متون دینی بیـشتر به روشی اطلاق می‌شود که مردم از آن پیروی می‌کنند. اما آنچه ما قصد بررسی آن را داریم، ترکیب اضافی «سنت‌الله» می‌باشد. این اصطلاح «عبارت از روشی است که خداوند متعال از روی حکمت خویش، حسب رفتار و سلوکی که مردم با شریعت او دارند نسبت به آنان إعمال می‌دارد».

در واقع، می‌توان آن را مجموعة قوانین اساسی و ثابت «تکوینی» و خداوند دانست. که گاه ناظر به علل فراز و فرود جوامع و گاه حاکی از هدف‌دار بودن جهان هستی است و گاه نیز به طور مشخص به‌معنای کشف قواعد حاکم بر پدیده‌های هستی و تأثیر و تأثر آن‌ها بر یکدیگر است. پس بر جامعة انسانی لازم است که با این قوانین و سنن اجتماعی، آشنا گردیده و در آن تأمل نموده و به منظور بهره‌گیری از آنها برای تأمین سعادت خود، با جدّیت به کشف آنها و تنظیم جریان زندگی بر اساس آن اقدام نماید.

این قوانین و سنت‌های اجتماعی دارای ویژگی‌هایی است:

1. الهی هستند و حاکمیت خداوند را تحقق می‌بخشند؛

2. همگانی و همیشگی هستند؛ پس در موقعیت‌های مشابه، تکرارپذیر هستند. در این زمینه می‌توان به اصطلاح قرآنی «سیر فی الارض»(آل‌عمران: 137) اشاره نمود که مقصود از آن تفکر و تأمل در وقایع و حوادث تاریخی، به منظور عبرت و پندآموزی است. حال آنکه «اگر هر واقعه تاریخی، پدیده‌ای منحصر به‌فـرد و مختـص یک جامعـة معین بود و در سایر اوضاع و احوال تکرار نمی‌شد، ژرفنگری در آن چه سودی داشت؟».

3. ضروری و عینی هستند؛ منظور از «عینیت» آن است که این روابط حاکم بر کنش‌های جمعی انسان‌ها، خارجی و تکوینی بوده و اعتباری نمی‌باشد. و منظور از «ضرورت» آن است که حتمی و قطعی بوده و تصادف و تحویل و تبدیل در آن‌ها راه ندارد.(فاطر: 43)

4. نافی اختیار و ارادة انسان‌ها نیستند؛ زیرا سنت «مانند هر پدیدة دیگری، تابع اصل علیت است با این تفاوت که همواره یکی از اجزای علت تامه، ارادة خود انسان است». اصولاً نقش انسان در این زمینه‌، نقش تماشاچی و ناظر نیست، بلکه انسان‌ها می‌توانند از طریق آگاهی و آشنایی با سنت‌های اجتماعی، به تغییر رفتار و کنش خود اقدام نموده و با از بین بردن موضوع و متغیر یک رابطة ضروری، از وقوع محمول و تابع آن هم جلوگیری نمایند.

بدین ترتیب، انسان این توانایی را دارد که با هر انتخابی، آیندة خود را تغییر دهد. و اساساً‌ این پندار، که جوامع منتظر باشند تا نیرویی از خارج برسد و شرایط آنان را تغییر دهد، اشتباه بوده و مورد نکوهش قرآن است، بلکه این تغییر باید از خود جامعه آغاز گردد و تا آنها به مرحله‌ای از تذکر و تنبه و بیداری نرسند و خودشان را نسازند، سرنوشت‌شان تغییر نمی‌کند.

در عرصة اجتماعی می‌توان بر اساس آموزه‌های شیعی، مسئله «بداء» را بر این موضوع تطبیق نمود که به معنای قدرت انسان و جامعه در ایجاد یک ضرورت و برداشتن ضرورتی دیگر، به واسطة تغییر کنش‌های اجتماعی می‌باشد. زیرا در تفکر قرآنی، انسان در گرو اندیشه و اعمال خویش است. همان‌گونه که امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده‌اند:

هرگز مردم زندگانی خرم و نعمت فراهم را از کف ندادند، مگر به سبب گناهانی که انجام دادند؛ زیرا خدا بر بندگان ستمکار نیست و اگر مردم هنگامی که بلا بر آنان فرود آید، و نعمت ایشان راه زوال پیماید با نیّت درست و دل‌هایی سرشار از بیم و اندوه، از پروردگار فریاد خواهند، هر رمیده‌ای را به آن‌ها بازگرداند و هر فاسدی را اصلاح گرداند.

پس، از نظر آموزه‌های دین مبین اسلام، فراز و فرود، و توان و کاستی جوامع، همواره به دنبال پیدایش عوامل و تحقق شرایط پدید می‌آید و اعضای جامعه‌ می‌توانند با شناخت و آگاهی از این امور، به پیرایش جامعة خود از حرکات انحطاطی و گرایش به رفتار متعالی روی آورده و تکامل اجتماعی را محقق سازند.

بدین ترتیب، شناخت سنت‌های اجتماعی، به عنوان قوانین ثابت و تغییرناپذیری که در گذشته، حال و آینده جریان دارند، به یک جامعه‌شناس، که به دنبال یافتن گونه‌های مشابه و نمونه‌های همسان در جوامع مختلف است، کمک می‌کند تا از تقارن آنها و قیاس یکی با دیگری، به شناخت و درک پدیدة مجهول نایل آمده، آن را توضیح و تبیین نماید.

البته، اهمیت شناخت سنت‌های الهی، به عنوان یکی از ابزارهای شناخت و کشف آینده، زمانی روشن می‌شود که بدانیم «قرآن کریم اگر نمونه‌هایی از قوانین الهی را بیان می‌کند، نمی‌خواهد بگوید که قوانین حیات انسان‌ها منحصر در همین موارد معدود است، هیچ دلیلی بر این انحصار وجود ندارد، بلکه می‌خواهد بگوید که این وظیفة خود انسان‌هاست که سنت‌ها را بشناسند و استخراج کنند». پذیرش این نکتـه، می‌توانـد در رونـد آینده‌نگاری اسلامی بسیار کارگشا و سازنده باشد.

افق آینده

شهید صدر در مباحث مبـسوطی که پیرامون سنـت‌های اجتماعی مطرح کرده، بُعد آینده‌نگری پدیده‌های اجتماعی را مورد توجه قرار داده است. آینده‌ای که با وجود ذهنی خود، حرکت‌آفرین است. این وجود ذهنی دارای دو عنصر است: اول، چشم‌انداز و دورنمایی که از هدف دارد و دوم، آفرینش انگیزه و اراده‌ای که انسان و جامعه را به سوی هدف برمی‌انگیزد. از ترکیب این دو، قدرت سازندگی آینده و نیروی محرک فعالیت اجتماعی فراهم می‌گردد. و «همین وجود ذهنی، و محتوای درونی است که در حکم زیربنا بوده و روابط و ساختارهای روبنایی جامعه بر آن استوار می‌گردد».

روشن است که محور این ذهنیت و محتوای درونی، همان هدف آرمانی و وضعیت ایده‌آل است که ارتباط تنگاتنگی با معرفت و جهان‌بینی حاکم بر یک جامعه دارد. از نظر قرآن، این آرمان و هدف غایی تا جایی پیش می‌رود که می‌تواند برای آن جامعه تبدیل به «إله» گردد. و این «إله»، گاه طاغوت است، گاه اسطوره است و گاهی هم ارزش‌ها و هواهای نفسانی است، و برای برخی از جوامع نیز «الله» است. در حالی که، هدف غایی فقط خدا باشد، تمام خواسته‌ها، تلاش‌ها و آرزوهای بشر، رنگ و بوی خدایی می‌گیرد و انسان به تناسب پیشرفت خود در راه خداجویی و خداخواهی، لحظه به لحظه رشد می‌یابد، و چون خدا مطلق است، این راه نیز پایانی نخواهد داشت.

تأمل در این نوع آرمان‌طلبی، علاوه بر تفاوت کمی آن با انواع دیگر، ما را به یک تمایز کیفی نیز رهنمون می‌سازد. و آن، احساس مسئولیت ذاتی و متفاوتی است که در اثر ایمان به چنین آرمانی پدید می‌آید. جامعة مؤمنی که چنین آرمان بلندی را هدف خود قرار دهد، توانمندی خود را نیز به همان میزان ارتقا بخشیده و تلاش مضاعفی را برای استقرار جامعه‌ای الهی بر زمین مبذول می‌دارد. جامعه‌ای که وضعیت مطلوب آن برگرفته از هنجارها و ارزش‌های دینی است.

دین اسلام، همانند همه ادیان آسمانی، به خصوص ادیان ابراهیمی، برای جامعة بشری، غایت و آینده‌ای روشن، توسعه‌یافته و سعادت‌بخش ترسیم می‌کند. قرآن در آیات متعددی بر این مطلب تأکید می‌کند که انسان در نهایت به جامعه‌ای مبتنی بر حق دست می‌یابد، که در آن شرّ و فساد ریشه‌کن شده و عاقبت از آنِ تقوا و متقیان است. نوید اسلامی قیام و انقلاب مهدی موعود نیز در چارچوب همین نظریه ارائه می‌گردد.

جامعـة آرمانی که قرآن ترسیم می‌کنـد، جامعـه‌ای است که پارسایان در آن به امامت (نه فقط حکومت) می‌رسند. بدین ترتیب، «در اثر خداشناسی، خداپرستی، اطاعت کامل و دقیق از اوامر و نواهی الهی، کسب رضای خدای متعال و تقرب به درگاه او، جامعه آرمانی اسلام به هدف نهایی خود که استکمال حقیقی انسان‌هاست دست می‌یابد». و در سایة این کمال انسانی است که آرزوهای همیشگی بشر محقق می‌گردد. آرزوهایی همچون: حاکمیت کامل عدالت، آزادی و صلح، حکومت جهانی واحد، آبادانی کامل زمین، بلوغ فکری، رفع کامل فساد و جنگ و شرارت، و سازگاری انسان با طبیعت.

فلسفة انتظار

بررسی مجموعة احادیث و روایاتی که پیرامون موضوع مهدویت مطرح شده‌اند، نشان می‌دهد که این روایات به دو دستة کلی قابل تقسیم هستند: یک دسته از آنها، به شاخص‌های عصر ظهور و مؤلفه‌های جامعة آرمانی اشاره دارند، و دستة دیگر، به مقولة «انتظار فرج» و زمینه سازی برای عصر ظهور پرداخته‌اند.در یک نگاه کارکردی، می‌توان «انتظار» را برخورداری از نوعی رویکرد آینده‌نگر دانست که با داشتن تصویری از وضعیت آرمانی، به ناخرسندی از وضع موجود انجامیده، و افراد را برای ایجاد وضعیت بهتر و نزدیک شدن به شاخص‌های وضعیت مطلوب، به تلاش و حرکت وامی‌دارد.

بر این اساس، می‌تـوان گفت که مسئله انتظار جامعة آرمانی مهدوی و قیام مصلح جهانی از دو عنصر تشکیل شده است: نارضایتی از وضع موجود، و پی‌گیری وضعیت مطلوب. چنین رویکردی به صورت طبیعی، جامعه را به سوی زمینه‌سازی و فراهم نمودن شرایط بروز و ظهور آن آرمان، سوق می‌دهد.این‌ نکته پاسخ این سؤال است که سخن از آیندة جامعه بشری، و آرمان ظهور منجی، چه نتیجه‌ای برای امروز ما دارد؟ از عباراتی که در روایات انتظار به کار رفته، این نکتـه به روشنی به دست می‌آید که انتظارِ فرج، همواره با جهاد و تلاشی گسترده و پی‌گیر همراه است.

این تلاش و کوشش، منشأ دو گونه فعالیت است که به موازات یکدیگر باید صورت بگیرد: از یک‌سو، باید به ترک هرگونه همکاری و هم‌نوایی با عوامل ظلم و فساد منجر شود و حتی می‌تـواند به مبارزه و درگیـری با آن‌ها منتـهی گردد و از سوی دیگر، باید خودسازی و همیاری به منظور جلب آمادگی مادی و معنوی برای شکل‌گرفتن آن حکومت واحد جهانی را در پی داشته باشد.

پس معنای در انتظار خورشید بودن این نیست که در تاریکی شب چراغی نیفروزیم و در تاریکی به‌سر ببریم. بنابراین، شخص منتظر هرگز نمی‌تواند نقش تماشاچی را ایفا کند، بلکه باید در آماده‌باش کامل به‌سر برده و بکوشد تا متناسب با آنچه که در انتظارش به‌سر می‌برد، نقاط ضعف خود را اصلاح نماید. علاوه بر اصلاح خویش و آمادگی فردی، در اصلاح دیگران و جامعة خود نیز بکوشد؛ زیرا انتظار تحقق جامعة آرمانی اسلام، مقوله‌ای است که نیازمند تحول تمام عناصر اجتماعی است. چنین تحولی نیازمند همت و خواستی همگانی و فراگیر است.

همان‌گونه که شهید مطهری تصریح نموده است، از مجموع آیات و روایات مرتبط با مسئله انتظار می‌توان دریافت که «ظهور مهدی موعود حلقه‌ای است از حلقات مبارزة اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می‌شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد». این سخن به روشنی گویای این حقیقت است که منتظران ظهور منجی، نباید از حرکت بازایستند، بلکه باید با تلاشی فزاینده مقدمات ظهور را فراهم سازند.

روح انتظارِ مورد نظر پیشوایان دین، با خمودی سازگار نیست. آکنده شدن زمین از ظلم و جور، به معنای نفی جامعة عدالت‌طلب نیست، بلکه تحقّق ظهور موعود، مشروط به این است که طیف خداباورانِ در جست‌وجوی سعادت و طیف شقاوت‌پیشگان ظالم، هر کدام به نهایت کار خود برسند، نه آن‌که افراد «سعید» کاملاً از بین رفته باشند و فقط افراد «شقی» به غایتِ شقاوت برسند. اگر هم در آن زمان، افراد حقیقت‌طلب از نظر تعداد اندک باشند.

در عوض، آنان ارزنده‌ترین ذخایر اجتماعی هستند که در دوران طولانی غیبت امام خود، از چنان سطح آمادگی برخوردار گردیده‌اند کـه بـه محض ظهـور مهدی موعود، بـه آن حضرت می‌پیوندند. و فراتر از وجود چنین افرادی، گاه در روایات به مواردی برمی‌خوریم که بر اساس آن، نوید وجود جامعه‌ای حقیقت‌طلب یا حکومتی حق‌مدار داده می‌شود که تا قیام مهدی ادامه دارد.

در عصر انتظار، که دوران غیبت مهدی موعود است، گروه یا گروه‌هایی از مؤمنان صالح وجود دارند که از کیان دین الهی دفاع می‌کنند. چراغ دین الـهی را فروزان نگه می‌دارند و با برنامه‌ریزی منسجم، مقدمات برپایی جامعة آرمانی اسلام را فراهم می‌سازند. چنین افراد، گروه‌ها و جوامعی، همواره در روایات دینی، مورد ستایش، تجلیل و تکریم قرار گرفته‌اند. در همین زمینه، نقل شده است که روزی پیامبر گرامی اسلامˆ در میان اصحاب خود فرمود:

«خدایا، برادرانم را به من بنمایان». یکی از اصحاب عرض کرد: «ای رسول خدا! مگر ما برادران شما نیستیم؟» آن حضرت پاسخ داد: شما یاران و همراهان من هستید. برادران من کسانی هستند که در آخـرالزمان می‌آیند و با این که مرا ندیده‌اند به من ایمان می‌آورند ... استقامت هریک از آنان در دین خود، از کندن خارهای گَوَن در شب تاریک و به دست گرفتن آتش گداخته، سخت‌تر است. آن‌ها مشعل‌های هدایت هستند که خداوند از فتنه‌های تیره و تار نجات‌شان می‌دهد.

بنابراین، جامعة مطلوبی که قرآن و روایات آن را ترویج می‌کنند، اگرچه مصداق کامل آن در عصر ظهور مهدی موعود محقق می‌گردد، اما نباید به عنوان مجموعه شناخت‌هایی نگریسته شود که تنها ترسیم کنندة وضعیت آیندة جهان است و هیچ نسبتی با وضعیت کنونی جامعة بشری ندارد. یعنی اگر الگوپذیری از چنین جامعه‌ای به صورت یک فرهنگ درآید و همة ارکان جامعه خود را نسبت به شناخت ویژگی‌های آرمانی آن موظف بدانند، آنگاه معنای واقعی انتظار تحقق می‌یابد. و توجه به همین نکته است که ما را در تفکیک و تمایز میان جامعة مطلوب و جامعة آرمانی اسلام یاری می‌دهد.

بنابراین نباید به جامعة عصر ظهور به مثابه سایر جامعه‌های آرمانی، که از سوی اندیشمندان ارائه شده، نگریست بلکه باید آن را به الگویی مناسب و کاربردی برای سامان‌دهی زندگی اجتماعی عصر حاضر تبدیل نمود. با چنین رویکردی می‌توان گونه‌ای از آینده‌پژوهی را به خدمت گرفت تا در برنامه‌ریزی‌های گام‌به‌گام، به عنوان ابزار هدایت اجتماعی عمل نموده و جامعة موجود را در رسیدن به شرایط مطلوب یاری نماید.بدین ترتیب، پژوهش حاضر، فرضیة خود را مبنی بر امکان بهره‌گیری از روش‌ها و ابزارهای دانش آینده‌پژوهی در شکل‌گیری جامعة آرمانی اسلام، اثبات می‌نماید. نتیجة چنین رویکردی، رسیدن به نوعی آینده‌پژوهی دینی با محوریت جامعة مطلوب اسلامی است.

آینده‌پژوهی دینی

مراد از «آینده‌پژوهی دینی»، کشف آینده و ساختن آن بر اساس انگاره‌ها و گزاره‌های دینی است که تلفیقی از آینده‌پژوهی قدسی و آینده‌پژوهی عرفی است. منظور از آینده‌پژوهی قدسی، آن چیزی است که در سطوح کلان آینده‌نگری دینی مطرح گردیده و چشم‌اندازی روشن از فرجام جامعة بشری و دورنمایی شفاف از فرجام هستی ارائه می‌دهد و ما را به هوشیاری بیشتر و فاعلیت مؤثرتر برای ساختن جهانی عاری از نابرابری و ظلم، و سرشار از صلح و عدالت و سعادت فرامی‌خواند.

منظور از «آینده‌پژوهی عرفی» نیز همان دانش آینده‌پژوهی رایج و متداول تجربی است که انتظارات حداقلی بشر را برآورده می‌سازد. می‌توان انتظارات عرفـی جامعه را در قالب چشم‌اندازهای طراحی شده در دوره‌های زمانی مختلف، به گونه‌ای تعریف نمود که همواره به صورت گام‌های پی‌درپی برای نزدیک شدن به آرمان‌های بلند اسلامی باشد.

سطح خرد آینده‌نگری در آموزه‌های دینی، ناظر به بحث سنت‌های اجتماعی است. آیات نورانی قرآن و جوامع روایی اسلام، ما را با نمونه‌های فراوانی در این زمینه آشنا می‌سازد. از قبیل: توصیه به تدبیر، دعا برای حسن عاقبت، اجل داشتن هر چیز، پاداش دنیوی برخی رفتارها نظیر صلة رحم، عقاب دنیوی برخی گناهان، به خصوص گناهانی که صبغه اجتماعی دارند، اندیشیدن دربارة سرانجام کارها، حبط اعمال، وزر اعمال و... .

توجه و توصیه به آینده‌نگری در بسیاری از این آموزه‌ها قابل استنباط است. برای مثال وقتی دین اسلام بر مسئله‌ای مانند تدبیر تأکید می‌کند و مؤمنان را به داشتن آن فرا می‌خواند، روشن است که لازمة تدبیر، پیش‌بینی است و پیش‌بینی نیز الزاماتی دارد که آینده‌پژوهی یکی از آن‌هاست. این موضوع در بُعد اجتماعی از نمود بیشتری برخوردار است؛ زیرا تدبیر اجتماعی به منظور نیل به یک هدف کلان، نیازمند برنامه‌ریزی گام به گام، و نیز آماده نمودن جامعه برای همنوایی با آن هدف می‌باشد که این امور دقیقاً در آینده‌پژوهی مورد توجه هستند.

از امیرمؤمنان(ع) نقل شده است که فرمود: «لا فقرَ معَ حُسن تدبیر: [با حسن تدبیر،] هیچ فقری وجود نخواهد داشت». از این‌رو، آنچـه دربارة (عبرت‌آموزی) از گذشته در متون دینی آمده است، می‌تواند به معنای درس گرفتن برای آینده باشد، و ارزش آن به چگونگی بهره‌گیری از آن برای حال و آینده وابسته است. بی‌تردید، رعایت این آموزه‌ها، از مؤمنان انسان‌هایی می‌سازد که همواره و در هر رفتاری نگاه به آینده دارند و به هیچ روی از آن غافل نمی‌مانند.

البته، دو سطح خرد و کلان آینده‌نگری دینی در تعامل با یکدیگر هستند. در کنار توصیه‌ها و آموزه‌هایی که مؤمنان را در سطح خرد به آینده‌نگری سوق می‌دهد، دو آموزة «فرجام هستی» و «فرجام تاریخ» نیز از حالت یک گزارة پیش‌بینی کنندة آیندة دور بیرون می‌آیند و به عنوان عنصر تأثیرگذار و راهبـر زندگی روزمره، آینده‌نگر بودن مسلمانان در زندگی روزمره‌شان را تقویت می‌کنند.

این ویژگی موجب می‌گردد که بُعد آینده‌سازی عملکرد انسان‌ها بسیار تقویت گردد؛ چرا که در نگاه دینی، جایگاه و شأن نهایی انسان‌ها تابعی است از رفتار و کنش آن‌ها در زندگی روزانه. بدیهی است که آنچه در سطح فردی مطرح شد، در بعد اجتماعی نیز مطرح بوده و از منظر جامعه‌شناختی و برنامه‌ریزی اجتماعی نیز تأثیرات تعیین کننده‌ای خواهد داشت.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

اکنون، پس از آشنایی با دانش آینده‌پژوهی از یک‌سو، و تبیین برخی مبانی دین اسلام دربارة آینده از سوی دیگر، به آسانی می‌توان میزان هم‌پوشانی بعضی از مبانی و اهداف این دو را دریافت و از قابلیت‌های دانش آینده‌پژوهی برای تأمین سریع‌تر و مطمئن‌تر بخشی از اهداف دینی اطمینان خاطر داشت. با دانستن قطعی فرجام بشر و فرجام هستی، ما بخشی از فرآیند کشف آینده را به کمک آموزه‌های وحیانی قرآن و اهل‌بیت‰ پشت سر نهاده‌ایم. همان‌طور که با تلاش برای درک و کشف سنت‌های الهی در جامعه، می‌توان بخشی از فرآیند طراحی آینده را نیز به صورت قطعی و یقینی در اختیار داشت.

به این ترتیب، آینده‌پژوهی علمی و تجربی ما نیز به کلی متفاوت با آینده‌پژوهی غربی خواهد بود؛ زیرا اولاً، مبانی معرفتی ما کاملاً متفاوت است. ثانیاً، در ترسیم چشم‌اندازهای 10، 20، 50 و 100 ساله‌، که معمولاً مورد توجـه سناریونویسان آینده‌پژوهی است، می‌توان از شاخص‌های روشنی که دین به ما ارزانی داشته استفاده نمود، یا این شاخص‌ها را با توجه به سنت‌های تغییرناپذیر اجتماعی، کشف کرد و احتمال وقوع و صحت پیش‌بینی‌ها را در برنامه‌ها به شدت افزایش داد؛ و ثالثاً، مقصد جامعة مطلوب ما، که همانا جامعة آرمانی عصر ظهور است، مقصدی معین، حتمی و دارای ویژگی‌ها و شاخص‌های قابل دست‌یابی است.

پس آینده‌پژوهان دین‌باور، در نخستین گام، باید چشم‌اندازی قدسی، که مبتنی بر آموزه‌های برگرفته از آیات قرآن و روایات معصومان‰ باشد بیافرینند، و هم‌زمان تلاش نمایند تا از طریق ایجاد یک چارچوب نظری ـ عملی، این چشم‌انداز قدسی را در نظام برنامه‌ریزی جامعه بگنجانند. البته، این امری است که در جوهر آموزه‌های شیعـی نهفته است، اما این آینده‌اندیشی که گاه در نیمة پنهان اذهان ما جای گرفته، باید در زندگی ما ظهوری مؤثر پیدا کند.

در مقام ارائه مدلی برای آینده‌پژوهی دینی می‌توان گفت: با الهام از آیاتی که مژدة وراثت زمین را به مؤمنان داده و فرجامی قدسی را به جامعة بشری نوید می‌دهند، و نیز با بهره‌گیری از روایاتی که ذیل این آیات مطرح شده‌اند، و از حیث روشی به انگارة «انتظار فرج» توجه داده‌اند، می‌توان نوعی آینده‌پردازی دینی را تـدوین و تعریف نمـود، که بر این اساس، برخی از آیات و دسته‌ای از روایات، ما را به بُعد آینده‌شناسی رهنمون می‌شوند، و شکل‌گیری و ایجاد جامعه‌ای مطلوب و ایده‌ال را نوید می‌دهند که در آن دینِ حق، و مؤمنان و پارسایان به حاکمیت می‌رسند.

در بُعد آینده‌نگاری نیز حجم گسترده‌ای از روایات به تبیین و تشریح ویژگی‌های عصر ظهـور و مؤلفه‌های حکومت صالحان در آخر زمان می‌پردازند. در واقع، این دو بُعد را می‌توان نوعی انتظار قدسی دانست که به شاخص‌ها و ویژگی‌های کمال‌یافته‌ای اشاره دارند که بر اساس آموزه‌های مذهب تشیع، تنها در زمان ظهور مهدی موعود تحقق می‌یابند.اما دستة دیگری از روایات ناظر به بُعدی از آینده‌پژوهی است که می‌توان آن را انتظار عرفی نامید؛ یعنی انتظار حداقل‌هایی از ویژگی‌ها و امتیازات عصر ظهور در عصر حاضر، که البته می‌تواند حرکتی رو به رشد و تکاملی داشته باشد.

بر این اساس، می‌توان گفت که این دسته از روایات با ارائة مفهوم انتظار فرج، جامعه بشری را تشویق می‌کنند که انتظارات عرفی را به گونه‌ای تعریف نماید که همواره در راستای انتظار قدسی و ظهور جامعة مهدوی باشد. در واقع، جامعة آرمانی مهدوی به مثابه چتری است که جوامع دوران غیبت باید در سایه‌سار آن باشند و همواره رو به جامعة تکامل یافته و مترقی عصر ظهور گام بردارند.

حال می‌توان تعریفی از آینده‌پژوهی دینی ارائه داد و آن را پژوهش در آیندة تجویزی فرد، جامعه و بشریت بر پایة آموزه‌های قدسی (قرآن و سنت) پیرامون جامعة نمونة اسلامی، و از جمله جامعة عصر ظهور دانست. حاصل این پژوهش، می‌تواند ترسیم چشم‌اندازی دقیق از آینده‌ای آرمانی باشد که با قراردادن این آیندة مطلوب به عنوان هدف، می‌توان آینده‌های مقدور را طراحی و تعریف نمود.

طراحی این آینده‌های مقدور، به اصطلاح در قالب آفرینش چشم‌انداز و یا نگارش سناریوها صورت می‌گیرد. هنر یک جامعه‌شناس مسلمان یا پژوهشگر حوزه دین، نزدیک‌سازی هرچه بیشتر سناریوها به آیندة تجویزی مورد نظر است. یقیناً چنین کاری، پروژه ای عظیم خواهد بود که از توان و تخصص یک فرد و یا یک مجموعة محدود خارج بوده و نیازمند ایجاد لجنه‌ای فراگیر است.

تذکر این نکته لازم است که آنچه در این چند جمله بیان گردید، تنها در حد یک نظریه است که باید عملیاتی گردد و راهی بس دراز باید پیمود تا رویکرد آینده‌نگری مورد نظر اسلام، و مطالبات دین در حوزة سنت‌های اجتماعی، و همچنین فرهنگ انتظار در جامعة ما نهادینه شود. تا تصویرهایی از آینده بر اساس آموزه‌های ناب اسلامی به جهان عرضه داشت.

حمیدفاضل قانع

منبع: فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی شماره1

انتهای متن/

اخبارمرتبط :

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد


پربازدیدترین اخبار فارس
پربحث ترین اخبار فارس
پربازدیدترین اخبار دیدگاه